nevmenandr's picture
Update README.md
d139c2e verified
|
raw
history blame
7.88 kB
metadata
license: mit
language:
  - fa
tags:
  - natural-language-processing
  - poetry-generation
  - text-generation
  - torch
  - lstm

This model was trained using Andrej Karpathy's code on texts by the Persian classical poets. Models of this type well represent poetic style.

Model was trained with size 512 and 7 layers, dropout 0.5.

Usage

The procedure for installing the required software is described by Karpathy, torch is required, the code is written in lua. Be careful, versions of libraries written many years ago are used.

th sample.lua lm_lstm_epoch3.55_0.9203.t7 -length 10000 -temperature 0.5 -primetext 'some text' 

Train data

Train data is free and inclded in this repository as input.txt file. Texts also indexed in Persian Poetic Corpus.

What for?

In an era of winning Transformers, ancient RNN models seem archaic. But I see that they still work better than modern architectures with such important categories from the humanities point of view as poetic style.

Samples

sample 1


بی‌ابر او نیست بر سر عزم تو  با تو مرا نبود در خاک سپاه 
بر خرم به حاجت بیامد مرا  هر دو را در جهان بر دانه برد 
کسی کو به عاشقان برنجاند  به روزی به در آن بود این زمان 
مجنون بر سر درد بد بر بران  به انگشت خویش بر درخت ندارد 
همه با بر سر از خواب کار شد  در این طره‌ی او در کلاه انداز 
بر آن شاه و گوهر ز تن گرد داد  بر روی تو تا دانم که برداشتند 
مرا در سر اندر بود با هندوی  بر آن باره بر در هزار بود 
دو جان بر در آب بر تخت باشد  ز جنبش به خاک از جان برون آید 
به از او ستاننده بازو بدید  به از دور برداشت از بار عقل 
به افسر به باره ز برگشت خواست  نیامد به کوه به خاک و براند 
به رخش آن به دریای زان داستان  بدین سو ز در پای دریای راست 
همی بازگشتند بر در به بوم  ز بالای ایران گلشن بهشت 
ببردش ز باری بدرد سرای  برستند و بر زنده بردش به جای 
بدو گفت با بر نه اندر زمین  به بهرام بیند برو پر ز باز 
نباید که این نامه بر کار باد  نه با برج بر دار و بر سر به کار 
چو کاووس بر فربش برآمد سپاه  بدین جای ایران بدان خانه‌ی شاه 
ز خاک ستایش برآورد بر  به مردی به هر دو ز برداشتند 
ز باران شاه روانش برآرد  ز برق دریا سپرد آن سرای 
بدان داد استاده دارنده راست  به دست آورد بر دل درد باز 
بدین دست بازار با خواره‌ی خویش  بباید به از بر نهادند باز 
به جان در عراقی به لشکر به دست  به راه خود از جای بر شادی است 
بیارید بر دشت و با تاج شد  ز باری بر آمد به میدان برآورد 
به باری به دریا که دستور شد  نه از تو بران جای ایمان بدند 
به باد آن بدین نامور بود میر  به دریای گردان ترا برد باز 
که بر جان و باده نه با خود برافت  به بیداد بازار خواهد به دست 
بدو گفت با روزگار و به جای  به سوی بر بر زمین بربند 
بدان درد و در هر نباشد سپاه  که بی‌بار بود آن برانداختن 
ببوسید با او به شیر دلم بود  که از بهر دارد به دانش برون 
همی برکشیدند بر در بدان  نه کار به سرساختم با او پرست 
بدان داد و با بام و بادام نشست  وزان بد که شد بر همه بانگ بود 
همه ماه با خود چو بینی بداد  بدو گفت کای دوستان را به زند 

sample 2


برآمد به بر شاه پیش آن سپاه  که در بار آمد بران مرز باز 
به زاری به خرم به دیدار شد  برآمد به پیران و شد سوی باد 
بدان داد بر او ز ایران به گرد  به باز آورد بر نه دل برفراز 
دگر هفت کس بر سپاه اندر آورد  که این داستان را نبینم به مهر 
بدان در دل تو سواران به روی  که هر دو سپاه اندر آورده شد 
شهر ناله‌ی تو نهاده به روم  بدین درنهادند پای از دلیر 
برین سودر او را بدو بر سر باد  چو شب شاد باشی تو را نیست جست 
ز هر دو سپهبد بر او برفت  کزان راه بیدار و برخاست بس 
به ایران برآورد بر دشت و شهر  بدان مرد هر دو مهان را بخواند 
ببوسم بران داد بر درد باز  که باشد برو راه بر در سپرد 
فرستاده را پای بر جان خرد  نباشد به مردی بران جام بست 
به نزدیک بازی برو سنجه‌ی جوی  که در شاه بر باد و روشن براند 
به شاخ اندرون تاج و بر اختر تو  به هر دانش آن نیز با بازگرد 
بر او مزاج او سپاه اندرون  بدست اندر آورد با باره شاه 
ندارد دل از درد و بر رود و باز  مرا باز در بازگشتند بهر 
به راه بر آن دو جامه بر دود رای  به دل بر به باد اندر آمد خروش 
به تاج آن کجا بازگشت و بدی  نباید که شد بر خرد باز نور 
همی زان سر ایران برآمد به روز  برآرد به هر داور آن بارگی 
ورا باز بر شیر برخاست بست  کز اندازه بر پای باران نهاد 
که بر مرد بر راه بندی به دست  به درد اندرون داد با راه بود 
ز باد از بهانه ندارد به روز  همی راه بودند با درد داد 
بران دست بر باغ او برستند  برون اندر آمد ز من ره به دست 
ازان دشمن از نامه بادیم زر  بدو گفت باران بد تا به نزد 
به اندرز خاک اندر آید سپاه  به فرخنده با خود پس اندر دلش 
که بیژن نهاده به دارا به گرد  به خردم همان سال بند اندر آمد 
ببستند زان راه دارا مرا  به نزدیک باشد شه این جنگ خاست 
بزرگان به باد آورد بر سرو  به بازار شد در زرین بداد 
ز شاه جهان تا بترس و به شب  به روز آمده کار بگذارند 
برآورده بر سال بر در نبرد  برو بر زمین بر به داری براند 
بر این بلبل که آن را بتابد به باد  که نازش به شاهی به بیداد روی 
تو را بر سر آن نامه گشت از کمان  به پیش بلند آمد این بر زمین 
بدان داور جهان شاه بر بر روان  بدان سوی این باز باشد به داد 

BibTeX entry and citation info

@article{ореховперсидский,
  title={Персидский поэтический корпус},
  author={Орехов, Б.В. and Степина, Д.С.},
  journal={Труды института русского языка им. В.В. Виноградова},
  year={2022},
  number={1},
  pages={65--72}
}