#misspelt,corrected,error-category آاهي,آگاهي,1 آبات,آیات,1 آبباشد,آب باشد,2 آبد,آید,1 آبری,عابری,0 آبو,آب و,2 آت,آن,1 آتاتنورك,آتاتورك,1 آتان,آنان,1 آتس,آتش,1 آتشينتخصص,آتشين تخصص,2 آتها,آنها,1 آتهايي,آنهايي,1 آدس,آدرس‌,1 آذادگی,آزادگی,1 آذار,آزار,1 آذربايحان,آذربايجان,1 آر,آری,1 آراای,آرایی,1 آرادي,آزادي,1 آراع,آراء,1 آردند,آوردند,1 آروده,آورده,3 آزاد يخلق,آزادي خلق,0 آزادبار,آزاد بار,2 آزازدي,آزادي,1 آزايشات,آزمايشات,1 آزم,عازم,0 آزوقه,آذوقه,1 آزير,آژير,1 آسایشن,آسایشند,1 آسباي,آسیاي,1 آسب‌پذبري,آسيب‌پذیری,1 آسفلت,آسفالت,1 آسكار,آشكار,1 آسودی,آسودگی,1 آش پز خونه,آشپزخونه,0 آش پزخانه,آشپزخانه,0 آشاني,آساني,1 آشته,آشفته,1 آشسكارتر,آشكارتر,1 آشنایمده,آشناییم ده,2 آشنتي,آشتي,1 آشورا,عاشورا,1 آعاز,آغاز,1 آغار,آغاز,1 آغذز,آغاز,1 آغشسته,آغشته,1 آفریش,آفرینش,1 آقريقا,آفريقا,1 آلاودگي,آلودگي,1 آلمنا,آلمان,3 آلومينبيوم,آلومينيوم,1 آلياژهيا,آلياژها يا,0 آلياژهيا,آلياژهای,3 آلژايمري,آلزايمري,1 آماد‌سازي,آماده‌سازي,1 آمد ه,آمده,0 آمدگي,آمادگي,1 آمدگيبها,آمدگيها,1 آمرد,آورد,1 آمريكاديدگاههاي,آمريكا ديدگاههاي,2 آمريگا,آمريکا,1 آمزيكا,آمريكا,1 آموخنه,آموخته,1 آمورزش,آموزش,1 آمورش,آموزش,1 آمپراتوري,امپراتوري,1 آنارا,آنرا,1 آناست,آن است,2 آنجه,آنچه,1 آنحا,آنها,1 آنخها,آنها,1 آنزا,آنرا,1 آنش,آتش,1 آنكاارا,آنكارا,1 آنكارلا,آنكارا,1 آنكنارا,آنكارا,1 آننان,آنان,1 آنهاچ,آنها,1 آنهم,آن هم,2 آنههها,آنها,0 آنپنان,آنچنان,1 آنکونه,آنگونه,1 آنگه,آنکه,1 آهشته‌تر,آهسته‌تر,1 آهنا,آنها,3 آوبشين,آویشين,1 آوربل,آوریل,1 آوريسماعه,آوريم سماعه,2 آوزدن,آوردن,1 آياري,آبياري,1 آين,این,1 آيهى‏توان,آيه مى‏توان,0 آ‚اده,آماده,1 ئجود,وجود,1 ئر,در,1 ا,را,1 ا ز,از,0 ا زالفاظ,ازالفاظ,0 ا زحوري,از حوري,0 ا زنظر,از نظر,0 ا ين,اين,0 ا گر,اگر,0 اآگاهي,آگاهي,1 ائعلام,اعلام,1 ااست,است,1 اافراد,افراد,1 االه,الله,1 اب,آب,1 اباد,آباد,1 اباديها,آباديها,1 ابارتي,عبارتي,1 ابازي,بازي,1 ابام,ایام,1 ابتدايیي,ابتدايي,1 ابته,البته,1 ابتکا,اتکا,1 ابرارهاي,ابزارهاي,1 ابراري,ابزاري,1 ابران,ایران,1 ابرايه,ابراهیم,0 ابربشم,ابریشم,1 ابرزاز,ابراز,1 ابزاهاي,ابزارهاي,1 ابط,روابط,0 ابغادي,ابعادي,1 ابن,این,1 ابنجا,اینجا,1 ابنداي,ابتداي,1 ابنكه,اینكه,1 ابودن,بودن,1 ابياري,آبياري,1 اتاعت,اطاعت,1 اتاف,اتاق,1 اتانبول,استانبول,1 اتباط,ارتباط,1 اتباطات,ارتباطات,1 اتجام,انجام,1 اتحاذ,اتخاذ,1 اتخاد,اتخاذ,1 اتدازه,اندازه,1 اتدكي,اندكي,1 اتریخی,تاریخی,3 اتش نشاني,آتش نشاني,0 اتصار,انصار,1 اتصل,اتصال,1 اتظار,انتظار,1 اتفاع,ارتفاع,1 اتفاقیي,اتفاقی,1 اتقال,انتقال,1 اتقلاب,انقلاب,1 اتلاعاتي,اطلاعاتي,1 اتلاق,اطلاق,1 اتلانتيك,آتلانتيك,1 اتمبیل,اتومبیل,1 اتمبیلی,اتومبیلی,1 اتن,آتن,1 اتومواتيك,اتوماتيك,1 اتوموبیلی,اتومبیلی,1 اثات,اثرات,1 اجابري,اجباري,3 اجاز,اجازه,1 اجتاعي,اجتماعي,1 اجتنماع,اجتماع,1 اجر ا,اجرا,0 اجرا ي,اجراي,0 اجراز,اجرا,1 اجزاه,اجازه,3 اجزه,اجازه,1 اجنام,انجام,3 احاث,احداث,1 احتصاص,اختصاص,1 احتناب,اجتناب,1 احتیات,احتیاط,1 احدافي,اهدافي,1 احذ,اخذ,1 احساسانشان,احساساتشان,1 احسام,احشام,1 احلاقي,اخلاقي,1 احير,اخير,1 احگام,احکام,1 اخبر,اخیر,1 اختافات,اختلافات,1 اختبار,اختیار,1 اختصای,اختصاری,1 اختلف,اختلاف,1 اختناب,اختناق,1 اختناع,اختناق,1 اختياات,اختيارات,1 اختياج,احتياج,1 اختيارا,اختيارات,1 اختيارت,اختيارات,1 اختيارمديراني,اختيار مديراني,2 اختيرا,اختيار,3 اخر,آخر,1 اخرين,آخرين,1 اخل,داخل,1 اخلااق,اخلاق,1 اخلاخ,اخلاق,1 اخنتصاص,اختصاص,1 اخنتيارات,اختيارات,1 اخهتلاف,اختلاف,1 اخيار,اختيار,1 اخيبر,اخیر,1 اخيربسياري,اخير بسياري,2 اخیار,اخبار,1 ادامخه‌ي,ادامه‌ي,1 ادان,دادن,0 ادخلي,داخلي,3 اددعا,ادعا,1 ادرد,دارد,3 ادرس,آدرس,1 ادرسهاي,آدرسهاي,1 ادريافتى,دریافتی,1 ادشته,داشته,3 ادغا,ادعا,1 اده,داده,1 اذارات,ادارات,1 اذربايجان,آذربايجان,1 اذيیت,اذیت,1 ار,از,1 ار,را,3 ار زش,ارزش,0 ارئه,ارائه,1 ارارده,اراده,1 اراريه,ارايه,1 اراعه,ارائه,1 ارامش,آرامش,1 اراه,اراده,1 اراوه,ارائه,1 اربگان,اربکان,1 ارتباتي,ارتباطي,1 ارتباطتات,ارتباطات,1 ارتباطلت,ارتباطات,1 ارتس,ارتش,1 ارتعاسات,ارتعاشات,1 ارتفاء,ارتقاء,1 ارتفاقات,اتفاقات,1 ارتیاط,ارتباط,1 ارجراعي,ارجاعي,1 ارحاع,ارجاع,1 ارد,آرد,1 ارد ن,اردن,0 اردي,ارادي,1 ارزتده,ارزنده,1 ارززشها,ارزشها,1 ارزشتبار,ارزش تبار,2 ارزشهتاي,ارزشهاي,1 ارزشکگذاري,ارزشگذاري,1 ارزو,آرزو,1 ارساال,ارسال,1 ارسالاي,ارسال هاي,0 ارسد,ارشد,1 ارسل,ارسال,1 ارصاء,ارضاء,1 ارصه,عرصه,1 ارصه‌ي,عرصه‌ي,1 ارضه,عرضه,1 ارطباط,ارتباط,1 ارفام,ارقام,1 ارماتوربندي,آرماتوربندي,1 ارمان,آرمان,1 ارمانهاي,آرمانهاي,1 ارمايش,آزمايش,0 ارمقان,ارمغان,1 ارنفاعات,ارتفاعات,1 ارنوپا,اروپا,1 اروپاو,اروپا و,2 ارپا,اروپا,1 ازآن,از آن,2 ازآنجا,از آنجا,2 ازآنچه,از آنچه,2 ازادي,آزادي,1 ازار,آزار,1 ازبار,از بار,2 ازتاديه,از تاديه,2 ازتش,ارتش,1 ازتل‌آويو,از تل‌آويو,2 ازث,ارث,1 ازجعبه,از جعبه,2 ازجمله,از جمله,2 ازحالت,از حالت,0 ازحضور,از حضور,2 ازحمله,از حمله,2 ازحوادث,از حوادث,2 ازخداوند,از خداوند,2 ازدانه,از دانه,2 ازدست,از دست,2 ازدشمنان,از دشمنان,2 ازديگران,از ديگران,2 ازذياد,ازدياد,1 ازر,از,1 ازراه,از راه,2 ازرتباط,ارتباط,1 ازرش,ارزش,3 ازروشها,از روشها,2 ازريابي,ارزيابي,3 اززير,از زير,2 ازسنبله,از سنبله,1 ازعبور,از عبور,1 ازعمليات,از عمليات,2 ازقبل,از قبل,2 ازقبولي,از قبولي,2 ازقسمتهاي,از قسمتهاي,2 ازكار,از كار,0 ازكاشت,از كاشت,2 ازكشورها,از كشورها,2 ازمايش,آزمايش,1 ازمايشي,آزمايشي,1 ازمجموع,از مجموع,2 ازمراحل,از مراحل,2 ازمسلمانان,از مسلمانان,2 ازمنابع,از منابع,2 ازمهاجرت,از مهاجرت,2 ازميان,از ميان,2 ازنفوذ,از نفوذ,2 ازنقاط,از نقاط,2 ازهم,از هم,2 ازهمه,از همه,2 ازواحدهاي,از واحدهاي,2 ازوي,از وي,2 ازويدئوي,از ويدئوي,2 ازيتي,اذيتي,1 ازيك,از يك,2 ازيكي,از يكي,2 ازپاي,از پاي,2 ازپرداخت,از پرداخت,2 ازپيش,از پيش,2 ازچ,از,1 اساره‌,اشاره‌,1 اساعه,اشاعه,1 اسالامي,اسلامي,1 اسالم,اسلام,3 اسان,آسان,1 اساييل,اسراييل,1 استات,استان,1 استافده,استفاده,3 استانبیول,استانبول,1 استاندارداي,استانداردهاي,1 استانیول,استانبول,1 استباها,اشتباها,1 استبراي,است براي,2 استبلا,استیلا,1 استخاج,استخراج,1 استراتزي,استراتژي,1 استراتزيك,استراتژيك,1 استراهت,استراحت,1 استربل,استریل,1 استعمالسان,استعمالشان,1 استفادهاز," 2 استفادهاز استفاده از 2 استفادهمي استفاده مي 2 استفاذه استفاده 1 استفاه استفاده 1 استفاهده استفاده 1 استفده استفاده 1 استفلال استقلال 1 استفند اسفند 1 استقاد استفاده 0 استقامد استقامت 1 استكه است كه 2 استنادبه استناد به 2 استنانبول استانبول 1 استناندارد استاندارد 1 استهخراج استخراج 1 استو است و 2 استولنه‌اي استوانه‌اي 1 استژاتژيك استراتژيك 1 استگاه ایستگاه 1 اسخاصي اشخاصي 1 اسدر است در 0 اسر اييلي اسراييلي 0 اسراييلنداشت اسراييل نداشت 2 اسراييلياز اسراييلي از 2 اسريل استريل 1 اسرييل اسراييل 1 اسشغال اشغال 1 اسطخراج استخراج 1 اسكتر اسكنر 1 اسكنس اسكناس 1 اسكه اسکله 1 اسلاس اساس 1 اسلامگراي اسلام گراي 3 اسلامیى اسلامی 1 اسلام‌گرايبي اسلام‌گرايي 1 اسلام‌گريان اسلام‌گرايان 1 اسلانگراي اسلام گراي 0 اسللام اسلام 1 اسلي اصلي 1 اسمبت اسمیت 1 اسن است 1 اسن اسم 1 اسناندارد استاندارد 1 اسيا آسیا 1 اسياي آسياي 1 اسپانبيا اسپانيا 1 اسپرنيلگر اسپرنيلکر 1 اسگالد اسکالد 1 اسگلت اسکلت 1 اسیكن اسكن 1 اسیوريدي اسپوريدي 1 اشاررد اشاره دارد 0 اشارهش ده اشاره شده 0 اشت است 1 اشتبا اشتباه 1 اشتفاده استفاده 1 اشتقلال استقلال 1 اشرايط شرایط 1 اشزاف اشراف 1 اشفته آشفته 1 اشكنرهاي اسكنرهاي 1 اشلامي اسلامي 1 اشوبي آشوبي 1 اشيباء اشياء 1 اصافه اضافه 1 اصظلاح اصطلاح 1 اصليترين اصلي ترين 2 اضاقى اضافى 1 اضاقي اضافي 1 اضطرار ي اضطراري 0 اضعاا اعضا 0 اضل اصل 1 اضهار اظهار 1 اطاعاتي اطلاعاتي 1 اطافيان اطرافيان 1 اطاللعت اطاعت 0 اطريشي اتريشي 1 اطلاات اطلاعات 1 اطلاعاتا اطلاعات 1 اطلاعاتیي اطلاعاتي 1 اطلاعتاتي اطلاعاتي 1 اطلاعلات اطلاعات 1 اطلاعلت اطلاعات 1 اطلاع‌رساتي اطلاع‌رساني 1 اطلاغات اطلاعات 1 اطللاعات اطلاعات 1 اطمينانحاصل اطمينان حاصل 2 اطمينیان اطمينان 1 اطهار اظهار 1 اطينان اطمينان 1 اعاب اعراب 1 اعام اعلام 1 اعتباارت اعتبارات 1 اعتبارت اعتبارات 1 اعتبارسمجي اعتبارسنجي 1 اعتراصات اعتراضات 1 اعتزاض اعتراض 1 اعتقادت اعتقادات 1 اعتمادآن اعتماد آن 2 اعتمادذ اعتماد 1 اعتمادكننده اعتماد كننده 2 اعتناد اعتماد 1 اعغضاي اعضاي 1 اعقادي اعتقادي 1 اعلا م اعلام 0 اعلا ممي اعلام مي 0 اعلای اعلاء 1 اعلب اغلب 1 اعللام اعلام 1 اعنال اعمال 1 اعنبار اعتبار 1 اعوض عوض 1 اغاز آغاز 1 اغتقادات اعتقادات 1 اغراب اعراب 1 اغفزايش افزايش 1 اغلاق اخلاق 1 اغلام اعلام 1 اغمال اعمال 1 اغوش آغوش 1 افاد افتاد 1 افتتاخ افتتاح 1 افتحار افتخار 1 افتنخار افتخار 1 افدام اقدام 1 افرا افراد 1 افراظ افراط 1 افزازيش افزايش 1 افزايیش افزایش 1 افزو افزود 1 افصران افسران 1 افضا افزا 1 افغانسنان افغانستان 1 افغانشتان افغانستان 1 افوزد افزود 3 افژایی افزایی 1 اقا آقا 1 اقاي آقاي 1 اقبت عاقبت 1 اقتتاح افتتاح 1 اقتثاد اقتصاد 1 اقتثادي اقتصادي 1 اقتصا دي اقتصادي 0 اقتصاد ي اقتصادي 0 اقتصادمبتني اقتصاد مبتني 2 اقتصاديتركيه اقتصادي تركيه 2 اقتصادیي اقتصادي 1 اقتصاي اقتصادي 1 اقتصايى اقتضايى 1 اقد ام اقدام 0 اقدا اقدام 1 اقدمات اقدامات 1 اقرا اقراء 1 اقربه عقربه 1 اقزايش افزايش 1 اقزوده افزوده 1 اقغانستان افغانستان 1 اقفان افقان 3 اقلب اغلب 1 اقليتاي اقليتهاي 1 اكادميها آكادميها 1 اكترونيكي الكترونيكي 1 اكتريكي الكتريكي 1 اكس آكس 1 اكنئون اكنون 1 اكنوم اكنون 1 اكوا اكوها 1 اكوستيك آكوستيك 1 ال آل 1 الحقي الحاقي 1 الختيار اختيار 1 الدكر الذكر 1 الرام الزام 1 الكتريكیي الكتريكی 1 الكنرونيكي الكترونيكي 1 الل الله 1 اللكتروني الكتروني 1 اللكنتروني اللكتروني 1 اللهدارد الله دارد 2 المان آلمان 1 الماني آلماني 1 الملللي المللي 1 المیه علمیه 1 الني علني 1 الوين اولين 3 الکو الگو 1 الگئي الگوي 1 اما مزمان امام زمان 0 امازماني اما زماني 2 امامذاده امامزاده 1 امتاد امتداد 1 امتدادو امتداد 2 امد آمد 1 امده آمده 1 امدي عمدي 1 امرروز امروز 1 امرشكستن امر شكستن 2 امز امر 1 امزوزه امروزه 1 امصاء امضاء 1 امصاي امضاي 1 امظاء امضاء 1 امفي آمفي 1 امكا ",1 امكانپذيري,امكان پذيري,2 امكن,امكان,1 املگرهاي,عملگرهاي,1 امما,اما,1 امنبيت,امنيت,1 امنداد,امتداد,1 امنيازات,امتيازات,1 امنيني,امنيتي,1 امنیيت,امنيت,1 امواجصوتي,امواج صوتي,2 امواح,امواج,1 امورخارجه,امور خارجه,2 اموزش,آموزش,1 اموزشي,آموزشي,1 اميت,امنيت,1 اميدور,اميدوار,1 امينو,آمينو,1 امپراتري,امپراتوري,1 امپراتووري,امپراتوري,1 امپچدانس,امپدانس,1 امپیک,المپیک,1 امچراتوري,امپراتوري,1 امیرالمومنان,اميرالمومنين,0 امیرلمنین,امیرالمومنین,0 امیق,عمیق,1 ان,آن,1 اناتوميك,آناتوميك,1 اناق,اتاق,1 انان,آنان,1 انبوده,انبوه,1 انبیاشته,انباشته,1 انتاي,انتهاي,1 انتتقال,انتقال,1 انتخا,انتخاب,1 انتخلبي,انتخابي,1 انتشاراين,انتشار اين,2 انتضار,انتظار,1 انتطارات,انتظارات,1 انتقاداات,انتقادات,1 انتنشار,انتشار,1 انتهي,انتهاي,1 انجا,آنجا,1 انجامداده,انجام داده,2 انجامشده,انجام شده,2 انجان,انجام,1 انجايي,آنجايي,1 انجبنابراين,انجامد بنابراين,0 انجم,انجام,1 انجنام,انجام,1 انحمن,انجمن,1 انخاب,انتخاب,1 انخاذ,اتخاذ,1 انداجتن,انداختن,1 انداره,اندازه,1 انداريم,اندازيم,1 اندزه,اندازه,1 اندزون,اندرون,1 اندلزه,اندازه,1 اندهزه گيري,اندازه گيري,0 اندولزي,اندونزي,1 اندومی,انبوهی,0 انرزي,انرژي,1 انرژ ي,انرژي,0 انسار,انصار,1 انسانیي,انساني,1 انست,آنست,1 انشجام,انسجام,1 انطور,آنطور,1 انعطاف‌پزيري,انعطاف‌پذيري,1 انغباضي,انقباضي,1 انفلاب,انقلاب,1 انفوذي,نفوذي,1 انقباص,انقباض,1 انقباظ,انقباض,1 انقدر,آنقدر,1 انقلابیيون,انقلابیون,1 انقلای,انقلاب,1 انكارا,آنكارا,1 انموال,اموال,1 انمود,وانمود,1 اننتخابها,انتخابها,1 انها,آنها,1 انهراف,انحراف,1 انواج,امواج,1 انور,امور,1 انوماتيك,اتوماتيك,1 اني,آنی,1 اني گاه,آنگاه,0 انچام,انجام,1 انچه,آنچه,1 انژري,انرژي,3 انکاري,انگاري,1 انکليسي,انگليسي,1 انگلتستان,انگلستان,1 انگوشتش,انگشتش,1 انگيره,انگيزه,1 انی,آنی,1 انیوده,انبوده,1 اهاداف,اهداف,1 اهال,اهل,1 اهدف,اهداف,1 اهمميت,اهميت,1 اهميتمنطقه‌اي,اهميت منطقه‌اي,2 اهميمت,اهميت,1 اهمين,اهميت,1 اهن,آهن,1 اهنیت,اهمیت,1 اهیميت,اهميت,1 اواقب,عواقب,1 اوال,اموال,1 اوايه,اوليه,1 اوحام,اوهام,1 اوح‌گيري,اوج‌گيري,1 اورااق,اوراق,1 اورد,آورد,1 اوردن,اردن,1 اورند,آورند,1 اوروپا,اروپا,1 اوري,آوري,1 اوز,ارز,1 اوزمان,او زمان,2 اوصحبت,او صحبت,2 اوضاغ,اوضاع,1 اوفتد,افتد,1 اولبنظر,اول بنظر,2 اولگو,الگو,1 اولیيه,اوليه,1 اويال,اوايل,3 اويدئو,ویدئو,1 اوپگ,اوپک,1 ايئرادي,ايرادي,1 ايا,آيا,1 ايت,است,1 ايت,اين,1 ايتنرنت,اينترنت,3 ايتنكه,اينكه,1 ايتگونه,اينگونه,1 ايجا,ايجاد,1 ايجادشده,ايجاد شده,2 ايجادكندة,ايجادكنندة,1 ايجادمانع,ايجاد مانع,2 ايحاد,ايجاد,1 ايحجاد,ايجاد,1 ايخاد,ايجاد,1 ايستگههايي,ايستگاههايي,1 ايف,این,1 ايكن,آيكن,1 ايكه,اينكه,1 ايكون,آيكون,1 ايلالات,ايالات,1 ايلیي,ايلی,1 ايناست,اين است,2 اينتررنت,اينترنت,1 اينجنانب,اينجانب,1 ايند,آيند,1 اينده,آينده,1 اينرابطه,اين رابطه,2 اينزمان,اين زمان,2 اينصورتمنظره,اينصورت منظره,2 اينكار,اين كار,2 اينكع,اينكه,1 اينه,آينه,1 اينيت,عینیت,1 اينگه,اينکه,1 اپارتمان,آپارتمان,1 اچار,آچار,1 اکر,اگر,1 اکسبد,اکسید,1 اکسیدی,اکسید,1 اکه,اگه,1 اگاهيد,آگاهيد,1 اگوست,آگوست,1 اگوها,اکوها,1 ایت,است,1 ایتفاده,استفاده,1 ایتگاه,ایستگاه,1 ایزار,ابزار,1 ایعاد,ابعاد,1 ایلم,ایام,1 ب,به,1 بئود,بود,1 با رنگاه,بار نگاه,0 با سن,باسن,0 با يد,بايد,0 باآن,با آن,2 بااتر,بالاتر,1 بااستفاده,با استفاده,2 بااصولي‌ترين,با اصولي‌ترين,2 باانجام,با انجام,2 بابار,با بار,2 بابد,باید,1 بابراين,بنابراين,1 باتوجه,با توجه,2 باحذف,با حذف,2 باحضرت,با حضرت,2 بادر,با در,2 بادرآمد,با درآمد,2 بادست,با دست,2 بادور,با دور,2 باذرگاني,بازرگاني,1 باراز,بازار,0 باراي,براي,1 باربا,بار با,2 باربودجه,بار بودجه,2 بارتوسط,بار توسط,2 بارداشتگاه,بازداشتگاه,1 بارديدهاي,بازديدهاي,1 بارديگر,بار ديگر,2 باركه,بار كه,2 بارموجب,بار موجب,2 بارمی,بار مي,2 بارنگري,بازنگري,1 بارنگي,با رنگي,2 بارگرمايي,بار گرمايي,2 بازبابي,بازیابي,1 بازدذهي,بازدهي,1 بازرکان,بازرگان,1 بازكردن,باز كردن,2 بازمي,باز مي,2 بازمين,با زمين,2 بازنموده,باز نموده,2 باسد,باشد,1 باسوء,با سوء,1 باسيد,باشيد,1 باسید,باشید,1 باشبم,باشیم,1 باشتد,باشند,1 باشتند,باشند,1 باشدكه,باشد كه,2 باشذ,باشد,1 باشركت,با شركت,2 باشن,باشند,1 باشنند,باشند,1 باصلح,با صلح,2 باعص,باعث,1 باعقايد,با عقايد,2 باغ چه,باغچه,0 باغث,باعث,1 بافشارهاي,با فشارهاي,2 باقيبمانند,باقي بمانند,2 باكه,بلكه,1 بالابردن,بالا بردن,2 بالاتراز,بالاتر از,2 بالانر,بالاتر,1 بالايیي,بالايي,1 باللاتر,بالاتر,1 بالندي,بلندي,1 بامتر,با متر,2 بامحل,با محل,2 بانام,با نام,2 بانكخها,بانكها,1 بانگى,بانکى,1 باهم,با هم,2 باهمه,با همه,2 باور م,باورم,0 باورنكردني,باور نكردني,2 باوسايل,با وسايل,2 باي,بار,1 باي,براي,1 بايبد,بايد,1 بايبستي,بايستي,1 بايداز,بايد از,2 بايداين,بايد اين,2 بايددانست,بايد دانست,2 بايدكاشيكاري,بايد كاشيكاري,2 بايدكاملا,بايد كاملا,2 بايسنتي,بايستي,1 باپايان,با پايان,2 باچشم,با چشم,2 باچهيچيك,با هيچ يك,0 باکنویس,پاکنویس,1 ببا,با,1 ببديد,ببنديد,1 ببرند,ببرد,1 ببزرگ,بزرگ,1 ببسته,بسته,1 ببشرح,بشرح,1 ببه,به,1 ببيشتر,بيشتر,1 ببين,بين,1 ببيني,بيني,1 ببینند,ببیند,1 بجراني,بحراني,1 بجه,بچه,1 بحارن,بحران,3 بحاي,بجاي,1 بحترين,بهترين,1 بحراتي,بحراني,1 بحرارن,بحران,1 بحرمند,بهره مند,0 بحرنان,بحران,1 بحشد,بخشد,1 بحص,بحث,1 بحه اي,بچه اي,1 بحينه,بهينه,1 بخ,به,1 بخابانيد,بخوابانيد,1 بخانيد,بخوانيد,1 بخاهند,بخواهند,1 بخث,بحث,1 بخد,بخود,1 بخشخهايي,بخشهايي,1 بخطر,بخاطر,1 بخواتر,به خاطر,0 بخواترش,بخاطرش,0 بخواد,بخواهد,1 بخواهبد,بخواهید,1 بخي,برخي,1 بخيدن,بخشيدن,1 بدبو,بد بو,2 بدد,بدهد,1 بدرسنتي,بدرستي,1 بدز,بعد از,0 بدستآورند,بدست آورند,2 بدلديل,بدليل,1 بدنبی,بدنی,1 بدهس,بدهی,1 بدوجه,بودجه,3 بدونه,بدون,1 بديلبي,بديلي,1 بذتر,بدتر,1 بذر ي,بذري,0 بذه,بده,1 بذور,بدور,1 بذين,بدين,1 بر اي,براي,0 بر رسي,بررسي,0 بر سد,برسد,0 بر نامه,برنامه,0 برآن,بر آن,2 برا,برای,1 برا در,برادر,0 برا ي,براي,0 برا يمماس,براي مماس,2 برابت,برایت,1 برار,برابر,1 برارندگي,بارندگي,1 براری,برای,1 برازسازي,بازسازي,1 براساس,بر اساس,2 براش,برایش,1 براو,بر او,2 براياما,براي امام,0 برايدادن,براي دادن,2 برايكاربر,براي كاربر,2 براين,بر اين,2 براينده,برآينده,1 برایر,برابر,1 برایي,برای,1 بربرگها,بر برگها,2 برتامه,برنامه,1 برجسته‌سارزي,برجسته‌سازي,1 برحخي,برخي,1 برحسته,برجسته,1 برحي,برخي,1 برخاستهايد,برخاسته ايد,2 برخاهيد,برخواهيد,1 برخودار,برخوردار,1 برخورداراست,برخوردار است,2 برخىون,برخی,0 برد اشته,برداشته,0 برداشته‏ين,برداشته ا‏ين,0 بردده,برده,1 بردشت,برداشت,1 بردهاست,برده است,2 بردوستي,بر دوستي,2 بررشي,بررسي,1 برروابط,بر روابط,2 برروي,بر روي,2 برسر,بر سر,2 برسي,بررسي,1 برسياست,بر سياست,2 برسی,بررسی,1 برضد,بر ضد,2 برفراري,برقراري,1 برقاري,برقراري,1 برمال,بر مال,0 برمبناي,بر مبناي,2 برمي,بر مي,2 برمي,بریم,3 برنامهاي,برنامه اي,2 برنامهريزي,برنامه ريزي,2 برنامه‌زيزي,برنامه‌ريزي,1 برنانه,برنامه,1 برنمه,برنامه,1 برهمين,بر همين,2 برهنر,بر هنر,2 بروزر,بروز,1 بروسه,پروسه,1 بري,بري,3 بريا,براي,3 بريا,برای,3 بريك,بر يك,2 برپايیي,برپايی,1 برچسته,برجسته,1 برکهاي,برگهاي,1 برگترين,بزرگترين,1 برگذیده,برگزیده,1 برگرردد,برگردد,1 برگزااري,برگزاري,1 برگزيیده,برگزیده,1 بریگی,بریدگی,1 بزا,باز,3 بزاديد,بازديد,3 بزرزگتر,بزرگتر,1 بزرک,بزرگ,1 بزرکي,بزرگي,1 بزرگار,بزرگوار,1 بزش,برش,1 بزق,برق,1 بزوم,لزوم,1 بزگ,بزرگ,1 بزگزاري,برگزاري,1 بسار,بسیار,1 بسازبم,بسازیم,1 بسان,باسن,3 بساير,بسیار,3 بسبار,بسیار,1 بسته‌ه,بسته ها,0 بستکي,بستگي,1 بسر,بشر,1 بسنگي,بستگي,1 بسيارايمن‌تر,بسيار ايمن‌تر,2 بسيارموفق,بسيار موفق,2 بسياي,بسياري,1 بسيله,بوسيله,1 بشاد,باشد,3 بشتري,بستري,1 بشتگي,بستگي,1 بشد,باشد,1 بشزي,بشري,1 بشسته,نشسته,1 بشيد,باشيد,1 بشکسید,بشکستند,0 بصرت,بصورت,1 بصط,بسط,1 بصوت,بصورت,1 بطو,بطور,1 بطوز,بطور,1 بع,به,1 بعبود,بهبود,1 بعد ايك,بعدا يك,0 بعداد,بغداد,1 بعدن,بعدا,1 بعده,بعدا,1 بعره‌برداري,بهره‌برداري,1 بعصي,بعضي,1 بعه,بعد,1 بعوان,بعنوان,1 بغد,بعد,1 بفايا,بقايا,1 بفبرستيد,بفرستيد,1 بفرسند,بفرستد,1 بفمهمد,بفهمد,1 بق,برق,1 بقاع,بقا,1 بك,یك,1 بكاربرد,بكار برد,2 بكارگيریي,بكارگيري,1 بكشبد,بكشید,1 بكولي,بكلي,1 بكي,یكي,1 بل,با,1 بلاتر,بالاتر,1 بلاجهت,بلا جهت,2 بلاوارث,بلا وارث,2 بلاوك,بلوك,1 بلايي,بالايي,1 بلاگ,بلاک,1 بلرو,بلور,3 بلز,باز,1 بلعكس,بالعكس,1 بلكو,بلوك,3 بلمكه,بلكه,1 بلندمدت,بلند مدت,2 بلوروي,بلوري,1 بمار,بیمار,1 بماري,بیماري,1 بمتر,بهتر,1 بن گریم,بنگریم,0 بنابراني,بنابراین,1 بنابراينو,بنابراين,1 بنابرين,بنابراين,1 بنادگرايي,بنیادگرايي,1 بنالراين,بنابراين,1 بندزتركمن,بندرتركمن,1 بنذي,بندي,1 بنذگانم,بندگانم,1 بنش,بینش,1 بنوان,بتوان,1 بنوان,بعنوان,1 بنونم,بتونم,1 بنيادگزايي,بنيادگرايي,1 بنيانگذازي,بنيانگذاري,1 بنگرییم,بنگریم,1 به بود,بهبود,2 به ت,بهت,0 به نمايد,بنمايد,0 به پرستید,بپرستید,0 به کشد,بکشد,2 بها ررا,بهار را,0 بهاربه,بهار به,2 بهافت,به افت,2 بهبام,به بام,2 بهبلود,بهبود,1 بهتراست,بهتر است,2 بهترو,بهتر و,2 بهتريین,بهترین,1 بهتور,به طور,0 بهخود,به خود,2 بهده,بعهده,1 بهدولت,به دولت,2 بهرشان,بهر شان,2 بهرشد,به رشد,2 بهرغم,به رغم,2 بهرمند,بهره مند,1 بهره‌کيري,بهره‌گيري,1 بهر‌مند,بهره‌مند,1 بهزه,بهره,1 بهسطح,به سطح,2 بهسمت,به سمت,2 بهطور,به طور,2 بهكار,به كار,2 بهمركز,به مركز,2 بهمعناي,به معناي,1 بهمنظور,به منظور,2 بهمننژيوماهاي,به مننژيوماهاي,2 بهنظر,به نظر,2 بهه,به,1 بههر,به هر,2 بهويژه,به ويژه,2 بهيك,به يك,2 بهچهار,به چهار,2 بو سيله,بوسيله,0 بواطه,بواسطه,1 بواهيم,بخواهيم,1 بوتهها,بوته ها,2 بوجه,بودجه,1 بود ند,بودند,0 بودتد,بودند,1 بودجهمركب,بودجه مركب,2 بوددند,بودند,1 بودكه,بود كه,2 بودنشايعه,بودن شايعه,2 بودهاست,بوده است,2 بورت,بصورت,1 بورد,ببرد,1 بورد,برد,1 بوسيبله,بوسيله,1 بوسيلیه,بوسيله,1 بون,بودن,1 بوه,بوده,1 بويم,برويم,1 بوژه,بویژه,1 بویانوزد,بیاموزند,0 بى‏عدالتىرش,بی عدالتی,0 بي مبالااتي,بي مبالاتي,1 بياتن,بيان,1 بياثر,بي اثر,2 بيادگراي,بنيادگراي,1 بيار,بسيار,1 بياعتمادي,بي اعتمادي,2 بيبان,بيان,1 بيبن,بين,1 بيخوابي,بي خوابي,2 بيس,بيش,1 بيس,بیش,1 بيستر,بيشتر,1 بيشتراست,بيشتر است,2 بيشترمردم,بيشتر مردم,2 بيشنر,بيشتر,1 بيظي,بيضي,1 بيماان,بيماران,1 بيمارسانهاي,بيمارستانهاي,1 بيمارستانه,بيمارستانها,1 بيمارستتان,بيمارستان,1 بيماريخهاي,بيماريهاي,1 بيمري,بيماري,1 بيمصرف,بي مصرف,2 بيمیاريها,بيماريها,1 بينجابه,اینجا به,0 بينديسيم,بينديشيم,1 بينشسان,بينشان,1 بينندة,بيننده,1 بين‌الملي,بين‌المللي,1 بيوتكنولوزي,بيوتكنولوژي,1 بيوسيمي,بيوشيمي,1 بيیتهاي,بیتهاي,1 بي‌سابفه‌اي,بي‌سابقه‌اي,1 بپزیر,بپذیر,1 بگداريد,بگذاريد,1 بگريد,بگیريد,1 بگریند,بگیرند,3 بگشت,برگشت,1 بی یاموزند,بیاموزند,0 بیادرو,پیاده رو,0 بیاذ,بياد,1 بیارون,بیرون,1 بیبضاعتان,بی بضاعتان,2 بیحس,بی حس,2 بیدبون,بیدبن,1 بیذاریم,بیزارم,1 بیسيار,بسيار,1 بیسياري,بسياري,1 بیشنر,بیشتر,1 بینرا,بینوا,1 بینو,بینوا,1 ةستند,هستند,1 تأثيراات,تاثيرات,1 تأثیير,تاثیر,1 تأسير,تاثير,1 تأسيیس,تاسيس,1 تئسعه‌ي,توسعه‌ي,1 تئليد,توليد,1 تااستريل,تا استريل,2 تابا,تا با,2 تابود,نابود,1 تابپ,تایپ,1 تاثيرکذاري,تاثيرگذاري,1 تاثيرگزار,تاثيرگذار,1 تاحد,تا حد,2 تاحدي,تا حدي,2 تاحير,تاخير,1 تادبه,تادیه,1 تاربخهاي,تاریخهاي,1 تاربخي,تاریخي,1 تارخیي‌اي,تاریخي‌اي,3 تارنجي,نارنجي,1 تاروي,تا روي,2 تاريحي,تاريخي,1 تاريخ‌تگاري,تاريخ‌نگاري,1 تارگي,تازگي,1 تازماني,تا زماني,2 تاشا,تماشا,1 تاشديد,تا شديد,2 تاصير,تاثير,1 تاع,تابع,1 تاقت,طاقت,1 تاكبد,تاكید,1 تاكنيكي,تاكتيكي,1 تالب,طالب,1 تالريك,تاريك,1 تالويزيوني,تلويزيوني,1 تاميده,ناميده,1 تامير,تعمير,1 تانايي,توانايي,1 تاند,تواند,1 تانست,توانست,1 تانقطه,تا نقطه,2 تانند,توانند,1 تانين,تامين,1 تايخ,تاريخ,1 تبادلل,تبادل,1 تبثبيت,تثبيت,1 تبديا,تبديل,1 تبسره,تبصره,1 تبعيص,تبعيض,1 تبعيصي,تبعيضي,1 تبغ,تبع,1 تبغه,تیغه,1 تبقات,طبقات,1 تبقه,طبق,0 تبليعاتي,تبليغاتي,1 تبليغلات,تبليغات,1 تبلیق,تبلیغ,1 تبهيه,تهيه,1 تبود,نبود,1 تبيعي,طبيعي,1 تبيل,تبديل,1 تبيیين,تبيين,1 تبیعی,طبیعی,1 تتيب,ترتيب,1 تجار ت,تجارت,0 تجار ى,تجارى,0 تجارن,تجارت,1 تجازي,تجاري,1 تجاورز,تجاوز,1 تجته,تخته,1 تجريه,تجزيه,1 تجسنم,تجسم,1 تجهبز,تجهیز,1 تجهيرات,تجهيزات,1 تجه‌ترين,توجه‌ترين,1 تجول,تحول,1 تجولات,تحولات,1 تجيزه,تجزيه,1 تحاور,تجاوز,1 تحدبيد,تحديد,1 تحديدكننده,تحديد كننده,2 تحصین,تحسین,1 تحقبقات,تحقیقات,1 تحقيفاتي,تحقيقاتي,1 تحقيقا ت,تحقيقات,0 تحقيقاني,تحقيقاتي,1 تحقيقیاتي,تحقيقاتي,1 تحكين,تحكيم,1 تحليیل,تحلیل,1 تحمين,تخمين,1 تحوالات,تحولات,1 تحی,تهی,1 تحیليل,تحليل,1 تخ,تخم,1 تختاني,تحتاني,1 تختهبسيار,تخته بسيار,2 تخمل,تحمل,1 تخمندان,تخمدان,1 تخهمين,تخمين,1 تخويل,تحويل,1 تداد,تعداد,1 تداول,متداول,1 تداونم,تداوم,1 تدبري,تدبیري,1 تدر يج,تدريج,0 تدربج,تدریج,1 تديدي,تهديدي,1 تر انسدوسر,ترانسدوسر,1 تر كيه,تركيه,0 تراحيم,طراحيم,1 ترانزيني,ترانزيتي,1 ترتبيب,ترتيب,1 ترتيلات,ترتيبات,1 ترجهيي,ترجیهی,3 ترحيص,ترخيص,1 ترخ,نرخ,1 تردیيدي,تردیدي,1 ترعيف,تعريف,1 ترف,طرف,1 ترقيب,ترغيب,1 تركب,تركیب,1 تركبه,تركیه,1 تركبيه,تركيه,1 تركنشين,ترك نشين,2 تركيهبراي,تركيه براي,2 تركيهدر,تركيه در,1 تركیيه,تركيه,1 ترمسي,ترسیمی,0 ترمميم,ترميم,1 ترمواستاتبكي,ترمواستاتیكي,1 ترموالتكريك,ترموالكتريك,3 تروريسیم,تروريسم,1 تريتب,ترتیب,3 ترگيه,ترکيه,1 ترگیه,ترکيه,1 تریكيه,تركيه,1 تریيم,ترسيم,1 تزديكترين,نزديكترين,1 تزين,ترين,1 تسادوف,تصادف,0 تسحيل,تسهيل,1 تسديد,تشديد,1 تسديق,تصديق,1 تسريك,تشريك,1 تسكيل,تشكيل,1 تسلبيم,تسليم,1 تسلحاتي,تسلیحاتي,1 تسميمات,تصميمات,1 تسور,تصور,1 تسويب,تصويب,1 تسیليم,تسليم,1 تشان,نشان,1 تشبیح,تشبیه,1 تشتج,تشنج,1 تشخيس,تشخيص,1 تشده,نشده,1 تشديدس,تشديدش,1 تشربح,تشریح,1 تشريه,تشريح,1 تشعسات,تشعشات,1 تشكبل,تشكیل,1 تشويغ,تشويق,1 تشويف,تشويق,1 تشیديدي,تشديدي,1 تشیکل,تشکیل,3 تصاعي,تساعي,1 تصافي,تصادفي,1 تصف,نصف,1 تصمبمي,تصمیمي,1 تصميماني,تصميماتي,1 تصميمگيري,تصميم گيري,2 تصوبر,تصویر,1 تصويبر,تصوير,1 تصویذ,تصویر,1 تصيح,تصحيح,1 تصیوير,تصوير,1 تضادف,تصادف,1 تضاذ,تضاد,1 تضمينحقوق,تضمين حقوق,2 تضیح,توضیح,1 تطبيغ,تطبيق,1 تطیبيق,تطبيق,1 تظام,نظام,1 تظر,نظر,1 تعأخير,تاخير,1 تعاذل,تعادل,1 تعاربف,تعاریف,1 تعاربيف,تعاريف,1 تعارص,تعارض,1 تعاكيد,تاكيد,1 تعبري,تعبیر,3 تعدا,تعداد,1 تعدا د,تعداد,0 تعداي,تعدادي,1 تعر يف,تعريف,1 تعربف,تعریف,1 تعرف,تعریف,1 تعسيس,تاسيس,1 تعضیم,تعظیم,1 تععين,تعیين,1 تعكيدي,تاكيدي,1 تعلیف,تالیف,1 تعمل,تامل,1 تعههد,تعهد,1 تعويز,تعويض,1 تعين,تعيین,1 تعين,تعیين,1 تعيير,تغيير,1 تعيیين,تعيين,1 تعیرات,تغییرات,0 تغاملي,تعاملي,1 تغريف,تعريف,1 تغكر,تفكر,1 تغير,تغيیر,1 تغیرات,تغییرات,1 تفاتي,تفاوتي,1 تفديم,تقديم,1 تفهص,تفحص,1 تفوت,تفاوت,1 تفوذ,نفوذ,1 تفگيك,تفکيك,1 تقاضاهي,تقاضاهاي,1 تقاطیی,تقاضایی,0 تقد,نقد,1 تقدبم,تقدیم,1 تقذيه,تغذيه,1 تقسي,تقسيم,1 تقسير,تقصير,1 تقصيم,تقسيم,1 تقطه,نقطه,1 تقلیه,نقلیه,1 تقوبت,تقویت,1 تكار,تكرار,1 تكاماي,تكاملي,1 تكديب,تكذيب,1 تكمه,دكمه,1 تكنوئلوژي,تكنولوژي,1 تكنولوزي,تكنولوژي,1 تلاسهاي,تلاشهاي,1 تلفبقي,تلفیقي,1 تلفتن,تلفن,1 تلفيغ,تلفيق,1 تلقني,تلفني,1 تلويرزيون,تلويزيون,1 تلويیزيوني,تلویزيوني,1 تلیم,تعلیم,1 تماايل,تمايل,1 تمامن,تماما,1 تمامني,تمامي,1 تماي,تمامي,1 تمرگز,تمرکز,1 تمزكز,تمركز,1 تمصميم,تصميم,1 تمندن,تمدن,1 تمهيدان,تمهيدات,1 تناغض,تناقض,1 تنايج,نتايج,3 تنخها,تنها,1 تنرانسدوسر,ترانسدوسر,1 تنس,تنش,1 تنسهاي,تنشهاي,1 تنصويب,تصويب,1 تنطيم,تنظيم,1 تنطيمات,تنظيمات,1 تنظبمات,تنظیمات,1 تنظيمه,تنظيم,1 تننزيل,تنزيل,1 تننظيم,تنظيم,1 تنکنا,تنگنا,1 تنیظيم,تنظيم,1 تهدديدات,تهديدات,1 تهديات,تهديدات,1 تهديددو,تهديد دو,2 تهديدكننده,تهديد كننده,2 تهديدميكند,تهديد ميكند,2 تهديدهي,تهديدهاي,1 تهرن,تهران,1 تهميینه,تهمینه,1 تهويیه,تهویه,1 تو سط,توسط,0 توئاند,تواند,1 توئسط,توسط,1 تواافقنامه,توافقنامه,1 تواتايي,توانايي,1 تواتد,تواند,1 توارن,توازن,1 توانائي,توانايي,1 توانبد,توانید,1 توانبه,توان به,2 توانستتند,توانستند,1 توانکر,توانگر,1 توجمی,توجهی,1 توجيبه,توجيه,1 توحلات,تحولات,2 توحه,توجه,1 توحيه,توجيه,1 توذه,توده,1 توريع,توزيع,1 توزريع,توزيع,1 توسطظ,توسط,1 توسعهدهد,توسعه دهد,2 توسه,توسعه,1 توصبف,توصیف,1 توصيحات,توضيحات,1 توصیيفي,توصيفي,1 توضبح,توضیح,1 توضيخاتي,توضيحاتي,1 توضیع,توضیح,1 توع,نوع,1 تول,تولد,1 تول,طول,1 تولاني,طولاني,1 تولبد,تولید,1 تولبدات,تولیدات,1 تولبيدي,توليدي,1 توليدكننده,توليد كننده,2 توليدكنندهنفت,توليد كننده نفت,0 تون,توان,1 توند,تواند,1 تونش,تونس,1 تونند,توانند,1 تويدي,توليدي,1 توپردر,توپر در,2 توپولوزي,توپولوژي,1 توچه,توجه,1 تيراهنهاي,تيرآهنهاي,1 تيقه,تيغه,1 تچربيات,تجربيات,1 تژادي,نژادي,1 تگاه,نگاه,1 تگراني,نگراني,1 تگنيك,تکنيك,1 تگه,نگه,1 تیاعد,تباعد,1 تیبر,تبر,1 تیعيين,تعيين,1 ثابق,سابق,1 ثابیت,ثابت,1 ثيا,ثنا,1 ج سعادت,سعادت,0 جائيبكه,جائيكه,1 جابگاهي,جایگاهي,1 جاتبداري,جانبداري,1 جاحلى,جاهلى,1 جادانه,جاودانه,1 جاره,چاره,1 جاصي,خاصي,1 جالش,چالش,1 جالشهاي,چالشهاي,1 جامه‌ي,جامعه‌ي,1 جان بازان,جانبازان,0 جانسين,جانشين,1 جاو دان,جاودان,0 جاوآنها,جاودانی آنها,0 جاوي,حاوي,1 جایيي,جایي,1 جبران نا پذير,جبران ناپذير,0 جتبه,جنبه,1 جتنس,جنس,1 جحاج,حجاج,3 جحاهلى,جاهلى,1 جحبران,جبران,1 جحزئي,جزئي,1 جخداوند,خداوند,1 جخهت,جهت,1 جدابه,جدایه,1 جدابیي,جدایي,1 جداقل,حداقل,1 جداوئل,جداول,1 جدب,جذب,1 جدبد,جدید,1 جدديت,جديت,1 جدس,حدس,1 جدني,چدني,1 جديدد,جديد,1 جديدو,جديد و,2 جذدب,جذب,1 جرا,چرا,1 جربان,جریان,1 جرخش,چرخش,1 جرعت,جرات,1 جركت,حركت,1 جرياناتسياسي,جريانات سياسي,2 جزئایت,جزئیات,3 جزوئيات,جزئيات,1 جست و جو,جستجو,0 جشتها,جشنها,1 جشماني,جسماني,1 جشمگيري,چشمگيري,1 جضرت,حضرت,1 جعبهه,جعبه,1 جكشهاي,چكشهاي,1 جل,حل,1 جلل,جلب,1 جللوگيري,جلوگيري,1 جلوهدهيم,جلوه دهيم,2 جلوگري,جلوگیري,1 جماعغت,جماعت,1 جمخوري,جمهوري,1 جمع‌اوري,جمع‌آوري,1 جمهنوري,جمهوري,1 جمهوريی,جمهوري,1 جنببش,جنبش,1 جنبس,جنبش,1 جنته,چنته,1 جند,چند,1 جنع,جمع,1 جنک,جنگ,1 جنکنده,جنگنده,1 جنگکهاي,جنگ‌هاي,1 جه,چه,1 جها ني,جهاني,0 جهاتگردي,جهانگردي,1 جهارشنبه,چهارشنبه,1 جهارم,چهارم,1 جهاي,جهاني,1 جهعان,جهان,1 جهن,جهان,1 جوا ببه,جواب به,0 جوادثي,حوادثي,1 جوبي,جنوبي,1 جياني,جرياني,1 جيدى,جديدى,1 جيديد,جديد,1 جيز,چيز,1 جيوانات,حيوانات,1 جچبران,جبران,1 جچنين,چنين,1 جگونگي,چگونگي,1 جیار,جبار,1 حا ل,حال,0 حا لت,حالت,0 حات,حالت,1 حادثهاي,حادثه اي,2 حاسيه,حاشيه,1 حاص,خاص,1 حاصر,حاضر,1 حافطه,حافظه,1 حالب,حال,1 حامالان,حاملان,1 حامدات,جامدات,1 حان,جان,1 حايكه,حاليكه,1 حبات,حیات,1 حبندگى,بندگى,1 حتا,حتی,1 حتيمرگ,حتي مرگ,1 حجبم,حجیم,1 ححجم,حجم,1 ححيثيت,حيثيت,1 حدا,جدا,1 حدااكثري,حداكثري,1 حدافل,حداقل,1 حداقلپوشش,حداقل پوشش,2 حداكثند,حداكثرند,1 حدد,حدود,1 حدشه,خدشه,1 حدف,حذف,1 حدفاصلي,حد فاصلي,2 حدمات,خدمات,1 حديدتر,جديدتر,1 حديدي,جديدي,1 حديك,حد يك,2 حذلف,حذف,1 حر كت,حركت,0 حراب,خراب,1 حرات,حرارت,1 حرارات,حرارت,1 حرارتني,حرارتي,1 حراغ,چراغ,1 حرامشد,حرام شد,2 حرت,حدت,1 حرج,هرج,1 حرفت ها,حرفها,0 حرفتم,حرفم,1 حركن,حركت,1 حرگم,حرکت,0 حزكت,حركت,1 حزيره,جزيره,1 حسادني,حسادتي,1 حساسمان,حسابمان,1 حستند,هستند,1 حسته,خسته,1 حس‌کرهاي,حس‌گرهاي,1 حشاسيت,حساسيت,1 حشن,جشن,1 حصاب,حساب,1 حصيصه,خصيصه,1 حضر,حضور,1 حط,خط,1 حظور,حضور,1 حغ,حق,1 حف,حرف,1 حفاطت,حفاظت,1 حفايق,حقايق,1 حفط,حفظ,1 حفوق,حقوق,1 حقيقیي,حقيقی,1 حكمرني,حكمراني,1 حكموت,حكومت,1 حلوي,جلوي,1 حمان,همان,1 حماهير,جماهير,1 حمبل,حمل,1 حمصلحت,مصلحت,1 حمع,جمع,1 حمعه,جمعه,1 حملهاي,حمله اي,2 حملو,حمل و,2 حمهور,جمهور,1 حموار,هموار,1 حنتي,حتي,1 حنجال‌برانگيزي,جنجال‌برانگيزي,1 حنسي,جنسي,1 حنگام,هنگام,1 حواستار,خواستار,1 حواندن,خواندن,1 حواي,خواي,1 حوايش,حواسش,1 حود,حدود,1 حود,حول,1 حود,خود,1 حورشید,خورشید,1 حوره,حوزه,1 حوزره,حوزه,1 حوش,خوش,1 حويت,هويت,1 حيانات,حيوانات,1 حيباتى,حياتى,1 حيلي,خيلي,1 حیابان,خیابان,1 خا,خاک,1 خاب,خواب,1 خابق,خالق,1 خاتنمه,خاتمه,1 خار جي,خارجي,0 خاراج,خارج,3 خارجاز,خارج از,2 خارح,خارج,1 خارحي,خارجي,1 خارميانه,خاورميانه,1 خارچ,خارج,1 خارچه,خارجه,1 خازجه‌ي,خارجه‌ي,1 خاس,خاص,1 خاستار,خواستار,1 خاستند,خواستند,1 خاسته,خواسته,1 خاسیت,خاصیت,1 خاشيه,حاشيه,1 خاض,خاص,1 خاضی,خاصی,1 خاضیت,خاصیت,1 خاظر,خاطر,1 خاكسنري,خاكستري,1 خاكي,حاكي,1 خاللي,خالي,1 خاند,خواند,1 خاندات,خاندان,1 خاندن,خواندن,1 خانده,خوانده,1 خانشان,جانشان,1 خانها‌هاي,خانه هاي,0 خانوادع,خانواده,1 خانکي,خانگي,1 خاه,خواه,1 خاهان,خواهان,1 خاهد,خواهد,1 خاهند,خواهند,1 خاهيد,خواهيد,1 خاهيم,خواهيم,1 خاورمياته,خاورميانه,1 خاورميامه,خاورميانه,1 خاوميانه,خاورميانه,1 خاوند,خداوند,1 خايي,جایی,1 خبرتگاران,خبرنگاران,1 خبز,خیز,1 خبى,خوبى,1 خت,سخت,1 خترناك,خطرناك,1 ختي,حتي,1 ختی,حتی,1 خجاص,خاص,1 خحرپا,خرپا,1 خد,حد,1 خد,خود,1 خدا وند,خداوند,0 خدالت,دخالت,3 خداود,خداوند,1 خداوندخ,خداوند,1 خداونده,خداوند,1 خدداري,خودداري,1 خدسه‏ناپذير,خدشه‏ناپذير,1 خدف,هدف,1 خدمتا,خدمات,3 خدود,حدود,1 خديج,خديجه,1 خر يد,خريد,0 خرجه,خارجه,1 خريداريشود,خريداري شود,2 خريق,حريق,1 خرچ‌تر,خرج‌تر,1 خزار,هزار,1 خزوج,خروج,1 خصارت,خسارت,1 خصوصبت,خصوصیت,1 خصوص‌سازي,خصوصی‌سازي,1 خضرت,حضرت,1 خط ر,خطر,0 خطرتاك,خطرناك,1 خطكش,خط كش,2 خطوطوي,خطوطي,1 خطیي,خطی,1 خظر,خطر,1 خق,حق,1 خلاسه,خلاصه,1 خلاسه‌سازي,خلاصه‌سازي,1 خلباتان,خلبانان,1 خلصه,خلاصه,1 خلكستري,خاكستري,1 خللافت,خلافت,1 خليح,خليج,1 خمايت,حمايت,1 خنرمندان,هنرمندان,1 خهدف,هدف,1 خو د,خود,0 خوئدمان,خودمان,1 خوابد,خوابند,1 خواحان,خواهان,1 خواد,جواد,1 خواده,خوانده,1 خوارویار,خواروبار,1 خواس,خواست,1 خواسنه,خواسته,1 خواض,خواص,1 خواطر,خاطر,1 خواكستري,خاكستري,1 خوانه,خانه,1 خواهتد,خواهند,1 خواهدشد,خواهد شد,2 خواهذ,خواهد,1 خواهیس,خواهی,1 خواورميانه,خاورميانه,1 خوبیي,خوبی,1 خوداري,خودداري,1 خودبه,خود به,2 خوددر,خود در,2 خودرا,خود را,2 خودس,خودش,1 خودشا,خودشان,1 خودكا ر,خودكار,0 خوده,خورده,1 خودگندم,خود گندم,2 خورشك,خود شك,0 خورشي,خورشيد,1 خورشيذي,خورشيدي,1 خورگي,خوردگي,1 خوزستنان,خوزستان,1 خوزشتان,خوزستان,1 خوس,خوش,1 خوش حال,خوشحال,0 خوشبتانه,خوشبختانه,1 خوشحوراكي,خوشخوراكي,1 خوشهگندم,خوشه گندم,2 خوصوص,خصوص,1 خوصوصيات,خصوصيات,1 خوكار,خودكار,1 خونربزي,خونریزي,1 خونشردي,خونسردي,1 خوود,خود,1 خويتي,هويتي,1 خويشاندان,خويشاوندان,1 خيابي,خيالي,1 خيبلي,خيلي,1 خيرخاهانه,خيرخواهانه,1 خيلبي,خيلي,1 خيي,خيلي,1 د اشته,داشته,1 د امن,دامن,0 د انستن,دانستن,0 د ر,در,0 د راثر,در اثر,0 د راين,دراين,0 د رسخنوري,در سخنوري,2 د ركودكان,در كودكان,2 د رميان,درميان,0 د ستگاههاي,دستگاههاي,0 دئستانه,دوستانه,1 دا,داد,1 دا منه,دامنه,0 داتش,دانش,1 داتشجويان,دانشجويان,1 داتی,دانی,1 داحلي,داخلي,1 داخالي,داخلي,1 دادت,دادن,1 دادتند,دادند,1 دادر,دارد,3 دادكه,داد كه,2 دادنه,دانه,1 دادهد,دادند,1 دادهمي,داده مي,2 داده‌ه,داده‌,1 دادو,داد و,2 داذن,دادن,1 دار د,دارد,0 دارارب,داراب,1 دارامي,دارا مي,2 داراند,دارند,1 داردالبته,دارد البته,2 دارده,داره,1 دارروسازي,داروسازي,1 دارن,دارند,1 دازا,دارا,1 دازد,دارد,1 داستن,داشتن,1 داستند,داشتند,1 داسشتن,داشتن,1 داسشته,داشته,1 داشتتنزيل,داشت تنزيل,2 داشتنه,داشته,1 داشنتد,داشتند,3 داشنته,داشته,1 داع,داغ,1 دالخي,داخلي,3 دامنهنمونه,دامنه نمونه,2 دانس,دانش,1 دانست ند,دانستند,0 دانسمندان,دانشمندان,1 دانسنتند,دانستند,1 دانشته,دانسته,1 دانشحويان,دانشجويان,1 دانشگده,دانشگده,1 داه,داده,1 داي,داري,1 دايركرده,داير كرده,2 دايرگتوري,دايرکتوري,1 دایشت,داشت,1 دبدند,دیدند,1 دبپلماسي,دیپلماسي,1 دبگر,دیگر,1 دبگري,دیگري,1 دجار,دچار,1 دحه,دهه,1 دخابتي,دخالتي,1 دخلي,داخلي,1 ددست,دست,1 ددو,دو,1 دذر,در,1 در باره,درباره,0 در صد,درصد,0 در ون,درون,0 در يافت,دريافت,0 درآغاز,در آغاز,2 درآمدند,در آمدند,3 درآن,در آن,2 درآورد,در آورد,2 درآوريد,در آوريد,2 درآيند,در آيند,2 دراتاق,در اتاق,2 دراد,دارد,3 درارند,دارند,1 درازیاي,درازاي,1 درامور,در امور,2 دراند,دارند,3 درايران,در ايران,2 دراين,در اين,2 دراينجا,در اينجا,2 درباه,درباره,1 دربرابر,در برابر,2 دربردارنده,در بردارنده,2 دربرگيرد,دربر گيرد,2 دربسياري,در بسياري,2 دربيافت,دريافت,1 دربيمارستانهاي,در بيمارستانهاي,2 درتاريخ,در تاريخ,2 درجحات,درجات,1 درجلوگيري,در جلوگيري,2 درجمعيت,در جمعيت,2 درجهان,در جهان,2 درجهت,در جهت,2 درحال,در حال,0 درحال,در حال,2 درحالي,در حالي,2 درحاليكه,در حاليكه,2 درحد,در حد,2 درحدود,در حدود,2 درخارج,در خارج,2 درخاست,درخواست,1 درخاستهاي,درخواستهاي,1 درخدمت,در خدمت,2 درخصوص,در خصوص,2 درخود,در خود,2 درداخل,در داخل,2 دردايركتوري,در دايركتوري,2 دردست,در دست,2 دردو,در دو,2 دردوران,در دوران,2 درراه,در راه,2 دررباى,در رباى,2 درزمينه,در زمينه,2 درسال,در سال,2 درسد,درصد,1 درسر,در سر,2 درشكل,در شكل,2 درشمال,در شمال,2 درصدد,در صدد,2 درصف,در صف,2 درصورتي,در صورتي,2 درطرح,در طرح,2 درطول,در طول,2 درعين,در عين,2 درغياب,در غياب,2 درغير,در غير,2 درفلسطين,در فلسطين,2 درقبال,در قبال,2 درقرن,در قرن,2 درقسمت,در قسمت,2 دركابينه‌ي,در كابينه‌ي,2 دركارشناسي,در كارشناسي,2 دركاهش,در كاهش,2 دركتاب,در كتاب,2 دركرج,در كرج,2 دركمر,در كمر,2 دركنار,در كنار,2 درمثال,در مثال,2 درمحل,در محل,2 درمد,درآمد,1 درمدار,در مدار,2 درمزارع,در مزارع,2 درمقايسه,در مقايسه,2 درمناطق,در مناطق,2 درمناطقي,در مناطقي,2 درمنطقه,در منطقه,2 درمورد,در مورد,2 درمي,در مي,2 درنتيجه,در نتيجه,2 درنهادها,در نهادها,2 درنهايت,در نهايت,2 درني,دروني,1 درنيمه,در نيمه,2 درهر,در هر,2 درهنگام,در هنگام,2 درواقع,در واقع,2 درواكنش,در واكنش,2 درواكنشهاي,در واكنشهاي,2 دروان,دوران,3 دروره,دوره,1 دروى,دوری,3 درياحه,درياچه,1 درياقت,دريافت,1 دريبايي,دريايي,1 دريجه,دريچه,1 دريغسان,دريغشان,1 درپي,در پي,2 درچارچوب,در چارچوب,2 درچهار,در چهار,2 درگا,درگاه,1 درگذشته,در گذشته,2 درگروه,در گروه,2 درگروهي,در گروهي,2 درگلخانه,در گلخانه,2 درگندم,در گندم,2 دریچ,دریچه,1 دزر,در,1 دزس,درس,1 دزهايي,دژهايي,1 دستانها,دبستانها,1 دستت,دست,1 دستدادن,دست دادن,2 دستر سي,دسترسي,0 دسترسیي,دسترسي,1 دستمرزد,دستمزد,1 دستهبندي,دسته بندي,2 دستورهي,دستورهاي,1 دستکاه,دستگاه,1 دست‌اندكاران,دست‌اندركاران,1 دست‌بابي,دست‌یابي,1 دست‌يبي,دست‌يابي,1 دسنيابي,دستيابي,1 دسوار,دشوار,1 دشاوری,دشواری,3 دشیاری,دشواری,1 دفاغ,دفاع,1 دفانر,دفاتر,1 دفنري,دفتري,1 دقاعيه,دفاعيه,1 دقبقا,دقیقا,1 دقيبقا,دقيقا,1 دقيفه,دقيقه,1 دكر,ذكر,1 دلايلل,دلايل,1 دلايیل,دلایل,1 دلبل,دلیل,1 دلتي,دولتي,1 دلحره,دلهره,1 دلخوه,دلخواه,1 دلده,داده,1 دلرد,دارد,1 دمایالا,دما بالا,0 دمشف,دمشق,1 دموگرات,دموکرات,1 دنبا ل,دنبال,0 دند,دهند,1 دنيار,دنيا,1 دهبد,دهید,1 دهبید,دهید,1 دهتده,دهنده,1 دهدكه,دهد كه,2 دهزياد,دهد زياد,0 دهسم,دهیم,1 دهشام,دهد هشام,0 دهندکان,دهندگان,1 ده‌ي,دهه‌ي,1 دو ماد,دوماد,0 دواردهم,دوازدهم,1 دوان,دوران,1 دوب,ذوب,1 دوبار ه,دوباره,0 دوبارة,دوباره,1 دوبراه,دو برابر,0 دوبين,دوربين,1 دوتا,دو تا,2 دوراان,دوران,1 دورباره,دوباره,2 دورباسن,دور باسن,2 دورتربن,دورترین,1 دورجاز,دور از,0 دورد,درود,3 دورل,دول,1 دورنکي,دورنگي,1 دورودگری,درودگری,1 دوسنتانه,دوستانه,1 دوطرف,دو طرف,2 دوفك,دو فك,2 دوقد,دو قد,2 دوكشور,دو كشور,2 دولايه,دو لايه,2 دولنتي,دولتي,1 دولنمردان,دولتمردان,1 دولني,دولتي,1 دونفر,دو نفر,2 دوهت,دوخت,1 دووم,دوم,1 دوومين,دومين,1 دوي,دوري,1 دويا,دو يا,2 دوچار,دچار,1 ديافت,دريافت,1 ديتاگرام,دياگرام,1 ديداركرد,ديدار كرد,2 ديداز,ديدار,1 ديدتار,ديدار,1 ديدرارها,ديدارها,1 ديربنه,ديرینه,1 ديرنر,ديرتر,1 ديزيتال,ديجيتال,1 دينااميكي,ديناميكي,1 دينامبكي,دينامیكي,1 ديناميبك,ديناميك,1 ديندارن,دينداران,1 ديپبماتيك,ديپلماتيك,1 ديپلمانيك,ديپلماتيك,1 ديژبتال,ديجيتال,1 ديکري,ديگري,1 ديکگر,ديگر,1 ديگر ش,ديگرش,0 ديگردر,ديگر در,2 ديگرمتفاوت,ديگر متفاوت,2 ديگرمسايل,ديگر مسايل,2 ديگرچيزي,ديگر چيزي,2 ديگیر,ديگر,1 دچاروحشت,دچار وحشت,2 دگر گوني,دگرگوني,0 دگمه,دکمه,1 دگير,درگير,1 دگیر,دیگر,3 دیوست,دویست,3 دیکسید,دی اکسید,0 ذاخل,داخل,1 ذاطي,ذاتي,1 ذامن,دامن,1 ذايركتوري,دايركتوري,1 ذایره,دایره,1 ذحف,حذف,1 ذحيره,ذخيره,1 ذخائز,ذخائر,1 ذخبره,ذخیره,1 ذخريره,ذخيره,1 ذخيرهاي,ذخيره اي,0 ذرصد,درصد,1 ذستم,دستم,1 ذستگاههاي,دستگاههاي,1 ذكرخدا,ذكر خدا,2 ذل,دل,1 ذموكراسي,دموكراسي,1 ذهد,دهد,1 ذهند,دهند,1 ذولت,دولت,1 ذگر,ذکر,1 ر ا,را,0 ر اه,راه,0 ر طوبت,رطوبت,0 ر غم,رغم,0 ر وي,روي,0 رئيسجمهور,رئيس جمهور,2 رااز,را از,2 راازديد,را از ديد,2 راافزايش,را افزايش,2 رااهكار,راهكار,1 رابا,را با,2 رابته,رابطه,1 رابر,را بر,2 رابراي,را براي,2 رابكار,را بكار,2 رابه,را به,2 رابوسيله,را بوسيله,2 راتهيه,را تهيه,2 راتوي,را توي,2 راجبه,راجع به,0 راحخت,راحت,1 راختي,راحتي,1 رادارد,را دارد,2 رادر,را در,2 راديولوزي,راديولوژي,1 راديگالهاي,راديکالهاي,1 رارد,را رد,2 رارها,را رها,2 راسبب,را سبب,2 رافراهم,را فراهم,2 راقابت,رقابت,1 راكاملا,را كاملا,2 راكه,را كه,2 رالهنمايي,راهنمايي,1 رامورد,را مورد,2 رانمان,راندمان,1 راننه,راننده,1 رانيز,را نيز,2 راهحلي,راه حلي,2 راهم,را هم,2 راهموار,را هموار,2 راهنمناي,راهنماي,1 راهپيمیايي,راهپيمايي,1 راه‏اندا,راه‏انداختن,0 راوابط,روابط,1 رايه,ارايه,1 رایابی,راه یابی,0 را‌اندازي,را‌ه اندازي,0 ربابط,روابط,1 رباطه,رابطه,3 ربخته,ریخته,1 ربى,رباء,0 ربيسمان,ريسمان,1 رحختكن,رختكن,1 رختهخواب,رختخواب,1 رخدداد,رخداد,1 ردايي,زدايي,1 ردن,زدن,1 ردند,بردند,1 رده‌یندي,رده‌بندي,1 رديایبي,رديابي,1 رديقها,رديفها,1 رذيابي,رديابي,1 رروي,روي,1 ررويد,رويد,1 رزرور,رزرو,1 رزيم,رژيم,1 رساته,رسانه,1 رساته‌اي,رسانه‌اي,1 رسانبيم,رسانيم,1 رسانهاي,رسانه اي,2 رسبدند,رسیدند,1 رسبده,رسیده,1 رسدن,رسیدن,1 رسريع,سريع,1 رسنمي,رسمي,1 رسيد ن,رسيدن,0 رسيدهبود,رسيده بود,2 رسيذن,رسيدن,1 رسيزن,رسيدن,1 رشكست‏,ورشكست‏,1 رشنه,رشته,1 رشهاي,روشهاي,1 رشي,روشي,1 رضايبت,رضايت,1 رظايت,رضايت,1 رغن,روغن,1 رفتاز,رفتار,1 رفتتيم,رفتيم,1 رفتد,رفت,1 رفتن,رفتند,1 رفتنتد,رفتند,1 رفته‌يم,رفته‌ايم,1 رفتکي,رفتگي,1 رفن,رفت,1 رقار,قرار,3 رقاه,رفاه,1 رقته,رفته,1 رقع,رفع,1 ركدم,كردم,3 رلبوبيت,ربوبيت,1 رمين,زمين,1 رمينه,زمينه,1 رنا,زنا,1 رنابط,روابط,1 رنان,زنان,1 رنتبه,رتبه,1 رنچها,رنجها,1 رنک,رنگ,1 رنکهاي,رنگهاي,1 رنکگ,رنگ,1 رو ش,روش,0 رو يشبكه,روي شبكه,2 روئسيه,روسيه,1 رواايت,روايت,1 روابتي,روابطي,1 روابز,روابط,1 رواطب,روابط,3 روالط,روابط,1 روايانى,رواياتى,1 روايتنظرات,روايت نظرات,2 روبا,ربا,1 روبابط,روابط,1 روبار,رودبار,1 روبط,روابط,1 روبه,رو به,2 روتد,روند,1 روتكل,پروتكل,1 روخانیون,روحانیون,1 روري,روي,1 روزافزون,روز افزون,2 روسنايي,روشنايي,1 روشبراي,روش براي,2 روشدي,رشدي,1 روشنا ست,روشناست,2 روشیي,روشی,1 روقنكاري,روغنكاري,1 رومد,روند,1 رونش,روشن,3 روه,روده,1 رووي,روي,1 رويادها,رويدادها,1 روياوريي,رويارويي,3 رويداددهاي,رويدادهاي,1 رويداهاست,رويدادهاست,1 رويداهاي,رويدادهاي,1 رويهم,روي هم,2 ريادي,زيادي,1 رياضبت,رياضت,1 رير,ريز,1 رير,زير,1 ريرساخت,زيرساخت,1 ريزس,ريزش,1 ريست,زيست,1 ريشخ,ريشه,1 ريشهكني,ريشه كني,2 رين,زین,1 ريود,روید,3 رگلبرگ,گلبرگ,1 رگله,رگوله,1 ریاصیات,ریاضیات,1 ریسمي,رسمي,1 زادي,زیادي,1 زارت,وزارت,1 زاعي,زراعي,1 زافويي,زانويي,1 زان,زمان,1 زان,زنان,1 زانويه,ژانويه,1 زاه,راه,1 زاهمان,ازهمان,3 زاويهاي,زاويه اي,2 زايد يمي,زايدي مي,0 زاپني,ژاپني,1 زباتن,زبان,1 زباد,زیاد,1 زباناين,زبان اين,2 زبانگ,زبانک,1 زبرا,زیرا,1 زبيپ,زيپ,1 زتي,زني,1 زدو,زد و,2 زرا,زیرا,1 زرا عي,زراعي,2 زرات,ذرات,1 زراويه,زاويه,1 زرف,ژرف,1 زرواياي,زواياي,1 زروجهاي,زوجهاي,1 زكر,ذكر,1 زمامدازان,زمامداران,1 زماناز,زمان از,2 زماناي,زماني,1 زمانبنبدي,زمانبندي,1 زمانورود,زمان ورود,1 زمتن,زمان,1 زمزان,زمان,1 زمنا,زمان,3 زمنان,زمان,1 زنئگي,زندگي,1 زندانبي,زنداني,1 زنذگي,زندگي,1 زنمگ,زنگ,1 زنينه,زمينه,1 زهكسي,زهكشي,1 زوئن,ژوئن,1 زوابط,روابط,1 زوابط,ضوابط,1 زوق,ذوق,1 زيابيي,زیبایی,3 زياد ي,زيادي,0 زيانديده,زيان ديده,2 زيبادي,زيادي,1 زيراا,زيرا,1 زيرابه,زيرا به,2 زيربتايي,زيربنايي,1 زيرسيستم,زير سيستم,2 زيرنظر,زير نظر,2 زیباای,زیبایی های,0 زینداني,زنداني,1 سئولالات,سئوالات,1 سا خت,ساخت,0 ساتفاده,استفاده,3 ساجمه,ساچمه,1 ساخار,ساختار,1 ساخترا,ساختار,3 ساختمارهاي,ساختارهاي,1 ساختماناي,ساختمانهاي,1 ساختمن,ساختن,1 ساختنمان,ساختمان,1 ساختيافته,ساخت يافته,2 ساخص,شاخص,1 ساد‌ترين,ساده‌ترين,0 سارمان,سازمان,1 ساز ند,سازند,0 سازامان,سازمان,1 سازتدگان,سازندگان,1 سازمانخهاي,سازمانهاي,1 سازمانهي,سازماندهي,1 سازمان‌هاشت,سازمان هاست,0 سازمن,سازمان,1 سازمنهاي,سازمانهاي,1 سازکاري,سازگاري,1 ساسوتي,ساسوني,1 ساعتنيز,ساعت نيز,2 سالا,سال,1 سالخته,ساخته,1 سامانها,سازمانها,1 سامل,شامل,1 سانتبيمتر,سانتيمتر,1 سانتيتر,سانتيمتر,1 سانك,ساکن,3 سانيتمتر,سانتيمتر,1 سانیتيمتر,سانتيمتر,1 ساهك,سیاهك,1 ساوسن,ساسون,3 ساون,ساسون,1 ساچورت,ساپورت,1 ساگي,سادگي,1 سباسي,سیاسي,1 سببب,سبب,1 سببشد,سبب شد,2 سبرده,سپرده,1 سبرها,سربها,3 سبري,سبزي,1 سبزيچات,سبزيجات,1 سبل,سیل,1 سبنه,سینه,1 سبيمنار,سيمنار,1 ست,است,1 ستاخت,ساخت,1 ستاي,سناي,1 ستح,سطح,1 ستحی,سطحی,1 ستر,سطر,1 ستن,بستن,1 ستوح,سطوح,1 ستونا,ستونها,1 سحاوتمندانه,سخاوتمندانه,1 سحبتش,صحبتش,1 سحت,سخت,1 سحنان,سخنان,1 سحناني,سخناني,1 سخاوتمنددانه,سخاوتمندانه,1 سختار,ساختار,1 سخم,سهم,1 سدت,شدت,1 سراحت,صراحت,1 سربال,سریال,1 سربه,سر به,2 سرج,سرخ,1 سردوده,سروده,1 سردیبير,سردبير,1 سرزرمين,سرزمين,1 سرغاز,سرآغاز,1 سرغت,سرعت,1 سرف,صرف,1 سرق,شرق,1 سركت,شركت,1 سرمايسي,سرمايشي,1 سرمايهداران,سرمايه داران,2 سرمايه‏کذاريهاى,سرمايه‏گذاريهاى,1 سرمين,سرزمين,1 سروط,شروط,1 سروع,شروع,1 سروفت,سروقت,1 سروه,سوره,3 سرويبس,سرويس,1 سرويسیي,سرويسي,1 سرويه,سوريه,3 سريح,سريع,1 سريح,صريح,1 سريعر,سريعتر,1 سريك,شريك,1 سرينعتر,سريعتر,1 سرپرازی,سرفرازی,1 سزاشيب,سراشيب,1 سزامان,سازمان,3 سزد,سرد,2 سزويس,سرويس,1 سزويسهاي,سرويسهاي,1 سزگاري,سازگاري,1 سسعي,سعي,1 سسله,سلسله,1 سغادت,سعادت,1 سفركرد,سفر كرد,2 سفروبه,سفر و به,0 سفزش,سفرش,1 سفي,سفيد,1 سقارت,سفارت,1 سقارش,سفارش,1 سقر,سفر,1 سقوطشاه,سقوط شاه,2 سقيد,سفيد,1 سقيدك,سفيدك,1 سقير,سفير,1 سكبار,سبکبار,1 سكلار,سكولار,1 سكيبا,شكيبا,1 سلح,صلح,1 سلطاندر,سلطان در,2 سلطلان,سلطان,1 سلوم,سلام,1 سليب,صليب,1 سما,شما,1 سمار,شمار,1 سمغ,سمع,1 سمغ,صمغ,1 سنبلپه,سنبله,1 سنعتي,صنعتي,1 سنمادر,سن مادر,2 سننتي,سنتي,1 سنينوسي,سينوسي,1 سنکزني,سنگ زني,1 سنگبن,سنگین,1 سهرستان,شهرستان,1 سهرسنان,شهرستان,1 سهن,سنه,3 سوءاستفاه,سوءاستفاده,1 سوئال,سوال,1 سوابغ,سوابق,1 سواخ,سوراخ,1 سواره‌روی,سواره‌رو,1 سوارو,سواره‌رو,0 سوخن,سخن,1 سوراحها,سوراخها,1 سورتجلسه,صورتجلسه,1 سورع,سوره,1 سورعتش,سرعتش,1 سوريهو,سوريه و,2 سوزرانده,سوزانده,1 سوسپانسبون,سوسپانسیون,1 سومبن,سومین,1 سونم,سوم,1 سوهولت,سهولت,1 سوود,سوئد,1 سويبچ,سويیچ,1 سوکنا,سکنی,0 سيات,سياست,1 سياستخهاي,سياستهاي,1 سياسترسمي,سياست رسمي,2 سياستمدارارن,سياستمداران,1 سيالست,سياست,1 سياه ك,سياهك,0 سياهجال,سياهچال,1 سيبزميني,سيب زميني,2 سيب‌زيني,سيب‌زميني,1 سيتم,سيستم,1 سيستسم,سيستم,1 سيستم‌ايي,سيستم‌هايي,1 سيستن,سيستم,1 سيسنم,سيستم,1 سيسي,سياسي,1 سيلیندر,سيلندر,1 سيوع,شيوع,1 سيگتالي,سيگنالي,1 سپسكاشي,سپس كاشي,2 سپوده,سپرده,1 سپورده,سپرده,1 سچاه,سپاه,1 سچس,سپس,1 سکنا,سکنی,1 سکونا,سکنی,0 سیبانان,سیمبانان,1 سیباهك,سیاهك,1 سیتزان,ستیزان,3 سیع,سعی,3 سیم بانان,سیمبانان,0 شئند,شند,1 شا,اش,3 شاالوده,شالوده,1 شاخص‌بند,شاخص‌بندی,1 شاخهايى,شاخصهايى,1 شازند,سازند,1 شالعر,شاعر,1 شالهاي,سالهاي,1 شانزهم,شانزدهم,1 شانل,شامل,1 شاهخد,شاهد,1 شايديكي,شايد يكي,2 شايستان,شايستگان,1 شايسنه,شايسته,1 شايسه‌ي,شايسته‌ي,1 شباهتنهايي,شباهتهايي,1 شباهتهتاي,شباهتهاي,1 شبعه,شیعه,1 شبكه‌هايخارجي,شبكه هاي خارجي,0 شبهاهت,شباهت,1 شبوع,شیوع,1 شبيح,شبيه,1 شبگه,شبکه,1 شت,شدت,1 شتال,شتاب,1 شحامت,شهامت,1 شخت,سخت,1 شخس,شخص,1 شخهروندان,شهروندان,1 شخهري,شهري,1 شخيت,شخصيت,1 شد ه,شده,0 شدبد,شدید,1 شدبدتر,شدیدتر,1 شدة,شده,1 شدتا,شد تا,2 شدكه,شد كه,2 شدكه,شد كه,3 شدهاست,شده است,2 شدهاند,شده اند,2 شدهب,شده,1 شدهبود,شده بود,2 شدهبودند,شده بودند,2 شدهو,شده و,2 شديدنر,شديدتر,1 شد‏اند,شد‏ه اند,0 شذه,شده,1 شر ط,شرط,0 شرابط,شرایط,1 شرابطي,شرایطي,1 شراط,شرایط,1 شرايظ,شرايط,1 شرتى,شرطى,1 شرد,شد,1 شرده‏اند,شمرده‏اند,1 شرطیي,شرطي,1 شرعت,سرعت,1 شركتاي,شركتهاي,1 شركنهاي,شركتهاي,1 شرو,شروع,1 شروت,شروط,1 شرورع,شروع,1 شرووع,شروع,1 شري,شهري,1 شرگت,شرکت,1 شساه,شاه,1 شستاب,شتاب,1 شستشسوي,شستشوي,1 شسد,شصد,1 شصيت,شخصيت,1 شطح,سطح,1 شعاغ,شعاع,1 شعرياي,شعرهای,1 شقل,شغل,1 شكت,شركت,1 شكجنه,شكنجه,3 شلمل,شامل,1 شمام,شام,1 شممار,شمار,1 شناخه,شناخته,1 شناي,سناي,1 شنبدن,شنیدن,1 شنبلــه,سنبلــه,1 شنجي,سنجي,1 شه,شده,1 شهدي,شهیدي,1 شهرروند,شهروند,1 شهزي,شهري,1 شهوروندان,شهروندان,1 شهیدا,شهدا,1 شهیه,شیهه,3 شو د,شود,0 شوء,سوء,1 شوئد,شود,1 شوختگي,سوختگي,1 شودد,شود,1 شودكه,شود كه,2 شودن,شدن,1 شودند,شدند,1 شودو,شود و,2 شوري,شوراي,1 شوري,شوروي,1 شون,شدن,1 شوود,شود,1 شوکوه,شکوه,1 شيارروي,شيار روي,2 شيارفك,شيار فك,2 شيبار,شيار,1 شيرت,سيرت,1 شيستم,سيستم,1 شيغي,شيعي,1 شيه,شيوه,1 شيو,شوی,3 شيوههاي,شيوه هاي,0 شکفتی,شگفتی,1 شکنه,شکنجه,1 شکومی,شکوهی,1 شگل,شکل,1 شگنجه,شکنجه,1 شگوه,شکوه,1 شیاهت,شباهت,1 شیكه,شبكه,1 شیوند,شیون,1 صاب,صائب,1 صاب,صاحب,1 صادات,صادرات,1 صادبق,صادق,1 صادرارت,صادرات,1 صاذرات,صادرات,1 صاردرات,صادرات,1 صايب,صائب,1 صت,صوت,1 صتايع,صنايع,1 صحنهاي,صحنه اي,2 صخامتش,ضخامتش,1 صخيم,ضخيم,1 صدراعطم,صدراعظم,1 صدسال,صد سال,2 صربانها,ضربانها,1 صربه,ضربه,1 صرفن,صرفا,1 صرفنظر,صرف نظر,2 صروت,صورت,3 صروري,ضروري,1 صطح,سطح,1 صطر,سطر,1 صعف,ضعف,1 صغيرمميز,صغير مميز,2 صغیير,صغیر,1 صفحهاي,صفحه اي,2 صقحه,صفحه,1 صقر,صفر,1 صمانت,ضمانت,1 صمع,صمغ,1 صمند,صمد,1 صميمه,ضميمه,1 صنايغ,صنايع,1 صناگو,ثناگو,1 صنعتبي,صنعتي,1 صنغتي,صنعتي,1 صهيونينستي,صهيونيستي,1 صو رت,صورت,0 صود,سود,1 صورتتصادفي,صورت تصادفي,2 صورتيكه,صورتي كه,2 صورط,صورت,1 صوط,صوت,1 صيح,صحيح,1 ضامتن,ضامن,1 ضحور,حضور,3 ضخامتيا,ضخامت يا,2 ضخهامت,ضخامت,1 ضداسراييلي,ضد اسراييلي,2 ضدديني,ضد ديني,2 ضذ,ضد,1 ضربیان,ضربان,1 ضرروري,ضروري,1 ضرف,صرف,1 ضروربات,ضروریات,1 ضزبه,ضربه,1 ضعيقي,ضعيفي,1 ضني,ضمني,1 ضیط,ضبط,1 ط لب,طالب,1 طالايي,طلايي,1 طاهرا,ظاهرا,1 طببا,طبعا,1 طبح,طبخ,1 طبف,طیف,1 طبفه,طبقه,1 طبقهاول,طبقه اول,2 طبكار,طلبكار,1 طبيغي,طبيعي,1 طبيقعت,طبیعت,1 طتابق,تطابق,3 طتبيق,تطبيق,3 طح,طرح,1 طراجي,طراحي,1 طراوات,طراوت,1 طرحا,طرحها,1 طرخ,طرح,1 طرق,طرف,1 طرك,ترک,1 طرلف,طرف,1 طرور,ترور,1 طروف,ظروف,1 طريف,طرف,1 طريفت,طريقت,1 طزرف,طرف,1 طزيق,طريق,1 طضمين,تضمين,1 طعریف,تعریف,1 طف,طرف,1 طقاط,قطار,0 طقلی,طفلی,1 طلبان,طالبان,1 طلبكاار,طلبكار,1 طلفظ,تلفظ,1 طللا,طلا,1 طلول,طول,1 طمر,طور,1 طهور,ظهور,1 طوال,طول,1 طورا,تو را,0 طوركامل,طور كامل,2 طوز,طور,1 طوقع,توقع,1 طولسان,طولشان,1 طوور,طور,1 طيلتر,طويلتر,1 طیي,طي,1 ظاالمانه,ظالمانه,1 ظار,ظاهر,1 ظالمتانه,ظالمانه,1 ظاهرا‌به,ظاهرا‌ به,2 ظاهرن,ظاهرا,1 ظربان,ضربان,1 ظرح,طرح,1 ظظهرو,ظهور,1 ظنر,نظر,3 ظهرو,ظهور,3 عاراي,آراي,1 عاصر,عناصر,1 عالاقمند,علاقمند,1 عامال,عامل,1 عامالي,عاملي,1 عايفهاي,عايقهاي,1 عبادتکاههاي,عبادتگاههاي,1 عبتدايي,ابتدايي,1 عبد,عید,1 عبر,عبور,1 عبرو,عبور,3 عبن,عین,1 عتايتي,عنايتي,1 عتف,عطف,1 عتماد,اعتماد,1 عتوان,عنوان,1 عثاني,عثماني,1 عثاي,عصاي,1 عثمناني,عثماني,1 عثناني,عثماني,1 عجبی,عجیبی,1 عجزاء,اجزاء,1 عحل,عجل,1 عد,بعد,1 عد,عدد,1 عداللت,عدالت,1 عددمورد,عدد مورد,2 عدش,عدس,1 عذربي,عربي,1 عذم,عدم,1 عرائه,ارائه,1 عربتان,عربستان,1 عرتعاشات,ارتعاشات,1 عرسبتان,عربستان,3 عرسه,عرصه,1 عريص,عريض,1 عزبزم,عزیزم,1 عشاره,اشاره,1 عصو,عضو,1 عضاداری,عزاداری,1 عضطراري,اضطراري,1 عضمت,عظمت,1 عضوافه,اضافه,0 عطيم,عظيم,1 عظم,عظیم,1 عظوي,عضوي,1 عغزلهاي,غزلهای,1 عفزود,افزود,1 عفط,عطف,2 عقديه,عقیده,3 عقلب,اغلب,1 عكس‌لعمل,عکس‌العمل,1 علات‏,علت‏,1 علافه‌ي,علاقه‌ي,1 علاق,علایق,1 علاقمندند,علاقه مندند,2 علاقمنند,علاقمند,1 علاقند,علاقمند,1 علاقنمند,علاقمند,1 علام,اعلام,1 علامنت,علامت,1 علايبق,علايق,1 عللت,علت,1 علکل,الکل,1 عمئد,عمود,1 عما,عمل,1 عمبق,عمیق,1 عمبيقي,عميقي,1 عمبگر,عملگر,1 عمراتني,عمراني,1 عمراتي,عمراني,1 عمغ,عمق,1 عمفي,عمقي,1 عملايت,عملیات,3 عملایت,عملیات,3 عملبيات,عمليات,1 عملكدهايش,عملكردهايش,1 عملكر د,عملكرد,0 عملكنند,عمل كنند,2 عملمي,عملي,1 عمليباتي,عملياتي,1 عمنلا,عملا,1 عمنود,عمود,1 عمو د,عمود,0 عمور,امور,1 عميات,عمليات,1 عميث,عميق,1 عمیليات,عمليات,1 عنايم,غنايم,1 عندكي,اندكي,1 عنر,عمر,1 عنسر,عنصر,1 عنصاف,انصاف,1 عنصربراي,عنصر براي,2 عنواتن,عنوان,1 عنولن,عنوان,1 عنومي,عمومي,1 عنون,عنوان,1 عهداف,اهداف,1 عهدهدار,عهده دار,2 عواخر,اواخر,1 عواض,عوارض,1 عوان,عنوان,1 عوانل,عوامل,1 عوص,عوض,1 عومون,عموم,0 عومون,عموم,1 عيده,ايده,1 عير,غير,1 عيلات,ايلات,1 عگس‌العمل,عکس‌العمل,1 عیور,عبور,1 غابل,قابل,1 غابله,قابله,1 غادات,عادات,1 غالابا,غالبا,0 غالبيت,غابليت,3 غالیا,غالبا,1 غدايي,غذايي,1 غدري,قدري,1 غذلی,غذای,1 غرار,قرار,1 غراق,عراق,1 غرصه,عرصه,1 غرن,قرن,1 غریحه,قریحه,1 غزایی,غذایی,1 غزب,غرب,1 غطف,عطف,1 غلب,غرب,1 غلظنهاي,غلظتهاي,1 غلیه,غلبه,1 غمانگيز,غم انگيز,2 غناصر,عناصر,1 غوروب,غروب,1 غيراحتمالي,غير احتمالي,2 غيرربوى,غير ربوى,2 غيرمتمركز,غير متمركز,2 غيرمتوقع,غير متوقع,2 غيرمجاز,غير مجاز,2 غيرنرمال,غير نرمال,2 غيرنظامي,غير نظامي,2 غيرپبوسته,غيرپیوسته,1 غيسي,عيسي,1 غيود,قيود,1 فاثل,فاصل,1 فار س,فارس,0 فاصلاب,فاضلاب,1 فاطمنه,فاطمه,1 فالن,فلان,1 فاموش,فراموش,1 فانون,قانون,1 فايغ,فايق,1 فايلي,فاميلي,1 فبرستند,فرستند,1 فبل,قبل,1 فبلترهاي,فیلترهاي,1 فبلي,قبلي,1 فجحر,فجر,1 فد,فرد,1 فدراال,فدرال,1 فر داده,فراداده,1 فر ستاده,فرستاده,0 فرآوري,فرآوری,3 فراامد,فرا آمد,0 فراحم,فراهم,1 فرازو,فراز و,2 فرامن,فرمان,3 فراموشكرد,فراموش كرد,2 فرانسها,فرکانسها,1 فراهیم,فراهم,1 فراوانينيز,فراواني نيز,2 فراواي,فراواني,1 فربم,فریم,1 فرحنگي,فرهنگي,1 فرخنگي,فرهنگي,1 فرذ,فرد,1 فرساده,فرستاده,1 فرستادشد,فرستاده شد,0 فرستاه,فرستاده,1 فرستايد,فرستاديد,1 فرستگان,فرشتگان,1 فرسنتنده,فرستنده,1 فرشتگاه,فرشتگان,1 فرشنده,فروشنده,1 فرشنه,فرشته,1 فرضبراي,فرض براي,2 فرضبه,فرضیه,1 فرعیي,فرعي,1 فرغي,فرعي,1 فرقن,فرقون,1 فركاسنها,فركانسها,3 فركانش,فركانس,1 فركانشهاي,فركانسهاي,1 فرماتي,فرماني,1 فرماده,فرمانده,1 فرمان بران,فرمانبران,0 فرهتگ,فرهنگ,1 فرهنک,فرهنگ,1 فرهنکي,فرهنگي,1 فروئپاشي,فروپاشي,1 فرواني,فراواني,1 فرواوان,فراوان,1 فروسهاي,فروشهاي,1 فروشندگاه,فروشندگان,1 فروپاسي,فروپاشي,1 فروگاههاي,فرودگاههاي,1 فري,فرقي,1 فریكانس,فركانس,1 فزا,فضا,1 فزندانم,فرزندانم,1 فزوش,فروش,1 فسارها,فشارها,1 فسمي,قسمي,1 فشاراين,فشار اين,2 فشارقرار,فشار قرار,2 فشایري,فشاري,1 فشزده,فشرده,1 فصاي,فضاي,1 فضايیي,فضايي,1 فط,فقط,1 فطع,قطع,1 فظل,فصل,1 فعالتی,فعالیت,3 فعاللانه,فعالانه,1 فعالينهاى,فعاليتهاى,1 فعايتهاي,فعاليتهاي,1 فغالان,فعالان,1 فغاليتهاي,فعاليتهاي,1 فغالیت,فعالیت,1 فقاني,فوقاني,1 فقت,فقط,1 فلاگت,فلاکت,1 فلسیطين,فلسطين,1 فلشطيني,فلسطيني,1 فلیسطين,فلسطين,1 فمید,مفید,3 فناري,فناوري,1 فهال,فعال,1 فوانين,قوانين,1 فواي,قواي,1 فور,فرو,3 فورزي,فوري,1 فورو,فرو,1 فوقطا,موقتا,0 فونون,فنون,1 فيريكي,فيزيكي,1 فيريولوژيك,فيزيولوژيك,1 فيزكي,فيزیكي,1 فيزيكدن,فيزيكدان,1 فيزيولوژبكي,فيزيولوژیكي,1 فيزيگي,فيزيکي,1 فيكسپرها,فيكسچرها,1 فیلترنگ,فیلترینگ,1 قئت,قوت,1 قا لب,قالب,0 قائا,قائل,1 قائنم,قائم,1 قابلب,قالب,1 قابلت,قابلیت,1 قابيت,قابليت,1 قارح,قارچ,1 قارد,قادر,1 قارر,قرار,3 قاصله,فاصله,1 قاطح,قاطع,1 قاعاده,قاعده,1 قاغده,قاعده,1 قالب گيرپرس,قالب گير پرس,0 قالبساز ي,قالبسازي,0 قالبل,قابل,1 قالبو,قالب و,2 قالليت,قابليت,1 قالیها,قالبها,1 قام,قائم,1 قانومن,قانون,1 قانونگداز,قانونگذار,0 قانونگزار,قانونگذار,1 قاون,قانون,1 قاوني,قانوني,1 قایم,قائم,1 قبابل,قابل,1 قبليت,قابليت,1 قبلیش,قبیله‌اش,0 قبچي,قیچي,1 قتعات,قطعات,1 قخريد,خرید,1 قدت,دقت,1 قدت,دقت,3 قدرزت,قدرت,1 قدرزي,قدري,1 قدرن,قدرت,1 قدزت,قدرت,1 قدزتي,قدرتي,1 قدلم,قدم,1 قدمنت,قدمت,1 قديميترويندوز,قديميتر ويندوز,2 قذم,قدم,1 قرا,قرار,1 قرادراد,قرارداد,3 قرارادي,قراردادي,1 قراربود,قرار بود,2 قراردادتشريفاتي,قرارداد تشريفاتي,2 قراردادن,قرار دادن,2 قرارداشت,قرار داشت,2 قراردهد,قرار دهد,2 قراردهم,قرار دهم,2 قرارم,قرار می,0 قرارگرفتن,قرار گرفتن,2 قرارگرفته,قرار گرفته,2 قرارگيرد,قرار گيرد,2 قرارگيرد,قرار گيرد,3 قرازداد,قرارداد,1 قران,قرآن,1 قراوان,فراوان,1 قرايت,قرائت,1 قرباتي,قرباني,1 قردت,قدرت,3 قررار,قرار,1 قرردادي,قراردادي,1 قرضياتي,فرضياتي,1 قرنطنينه‌اي,قرنطينه‌اي,1 قريبنه,قرينه,1 قرچ,قارچ,1 قزائت,قرائت,1 قزاينده,فزاينده,1 قزاينده‌اي,فزاينده‌اي,1 قزه,غزه,1 قستى,قسمتى,1 قسر,قیر,1 قسمتداخلي,قسمت داخلي,2 قسمتنهاي,قسمتهاي,1 قشرده‌سازي,فشرده‌سازي,1 قصددارد,قصد دارد,2 قصل,فصل,1 قصمت,قسمت,1 قصمي,قسمي,1 قطعتامه,قطعنامه,1 قطعنامنه‌اي,قطعنامه‌اي,1 قطعهقفطعه,قطعه قطعه,0 قطه,قطره,1 قطه,قطعه,1 قعال,فعال,1 قعالي,فعالي,1 قعطعه,قطعه,1 قعطعي,قطعي,1 قفط,فقط,3 قلزی,فلزی,1 قلسطين,فلسطين,1 قلمر,قلمرو,1 قلمروگسترده,قلمرو گسترده,2 قلمور,قلمرو,3 قلنداد,قلمداد,1 قمست,قسمت,3 قناوري,فناوري,1 قندرهار,قندهار,1 قنون,قانون,1 قهم,فهم,1 قهو‌اي,قهو‌ه اي,0 قوطر,قطر,1 قوممن,قوم من,2 قيرو,قیر و,2 قيلتر,فيلتر,1 قیال,قبال,1 قیبل,قبل,1 قیبل,قبیل,3 قیلا,قبلا,1 كا,كار,1 كا ر,كار,0 كا ربران,كاربران,0 كا ردر,كار در,0 كا ري,كاري,0 كابر,كاربر,1 كاخهش,كاهش,1 كادب,كاذب,1 كار شناسانه,كارشناسانه,0 كارآئي,كارآیي,1 كاراكرتي,كاراكتري,3 كاراهايي,كارهايي,1 كارايجاد,كار ايجاد,2 كاربايد,كار بايد,2 كاربدي,كاربردي,1 كاربرانیي,كاربراني,1 كاربرذي,كاربردي,1 كاربرو,كاربر و,2 كاربزران,كاربران,1 كارحانه,كارخانه,1 كاررا,كار را,2 كارربر,كاربر,1 كاررفته,كار رفته,2 كارري,كاري,1 كارساده,كار ساده,2 كارشناسرسمي,كارشناس رسمي,2 كارشناشي,كارشناسي,1 كاركردهي,كار كرده اي,0 كاركنانس,كاركنانش,1 كاركند,كار كند,2 كارمنتدان,كارمندان,1 كارمندا,كارمندان,1 كارهيا,كارهای,3 كاریران,كاربران,1 كازآيي,كارآيي,1 كازبران,كاربران,1 كاشكاري,كاشيكاري,1 كاقذ,كاغذ,1 كالبدشكافي,كالبد شكافي,2 كالملا,كاملا,1 كاملا‌تميز,كاملا ‌تميز,2 كاملن,كاملا,1 كامپوتر,كامپیوتر,1 كامپيوترر,كامپيوتر,1 كانلا,كاملا,1 كانوليك,كاتوليك,1 كاهاى,كارهاى,1 كاياب,كامياب,1 كبلوگرم,كیلوگرم,1 كبه,كعبه,1 كتابحانه,كتابخانه,1 كتاهترين,كوتاهترين,1 كتد,كند,1 كتوني,كنوني,1 كثيربي,كثيري,1 كحن,كهن,1 كخه,كه,1 كد ام,كدام,0 كدبيت,كد بيت,2 كدره,كرده,3 كدك,كودك,1 كدم,كدام,1 كدن,كردن,1 كدند,كردند,1 كده,كرده,1 كدوزت,كدورت,1 كذ,كد,1 كراهاي,كارهاي,3 كربر,كاربر,1 كردت,كردن,1 كردخنديد,كرد خنديد,2 كردكه,كرد كه,2 كرده‏انمذهب,كرده‏اند مذهب,2 كرذن,كردن,1 كرمانشان,كرمانشاه,1 كرمتم,كرمان,0 كرمتم,کرمان,1 كرن,كردن,1 كرن,کردن,1 كروس,كورس,3 كريستالهيا,کریستالها یا,0 كسمكش,كشمكش,1 كسور,كشور,1 كسورمان,كشورمان,1 كشئر,كشور,1 كشاروزي,كشاورزي,3 كشاوري,كشاورزي,1 كشاوزرزان,كشاورزان,1 كشسيدن,كشيدن,1 كشنمير,كشمير,1 كشوردر,كشور در,2 كشورمنطقه,كشور منطقه,2 كشورمهم,كشور مهم,2 كشورو,كشور و,2 كشوروهاي,كشورهاي,1 كشیبدم,كشیدم,1 كفشور,كف شور,2 ككارايي,كارايي,1 كلرايي,كارايي,1 كلشي,كاشي,1 كللي,كلي,1 كلليه,كليه,1 كمباشد,كم باشد,2 كمبين,كمين,1 كميسيبون,كميسيون,1 كنتري,کمتری,1 كنتزل,كنترل,1 كندم,گندم,1 كننداي,كننده اي,0 كنندكه,كنند كه,2 كنندکاني,کنندگاني,1 كنندگاه,كنندگان,1 كننذ,كنند,1 كننند,كنند,1 كنيند,كنيد,1 كنکره,كنگره,1 كهاينهمه,كه اينهمه,2 كهبا,كه با,2 كهدر,كه در,2 كههر,كه هر,2 كههم,كه هم,2 كهيك,كه يك,2 كوئيت,كويت,1 كوالر,كولر,1 كواه,كوتاه,1 كوتاترين,كوتاهترين,1 كوتاهیي,كوتاهي,1 كوتناه,كوتاه,1 كوجكترين,كوچكترين,1 كوحكترين,كوچكترين,1 كوخكتر,كوچكتر,1 كوچكتين,كوچكترين,1 كچسول,كپسول,1 كچك,كوچك,1 كچي,كپي,1 لااغل,لااقل,1 لاالقل,لااقل,1 لابته,البته,1 لابن,لاین,1 لابيهاي,لابي هاي,1 لابیي,لابي,1 لارزم,لازم,1 لاشند,باشند,1 لاعري,لاغري,1 لام,لازم,1 لاه,لایه,1 لایلاي,لابلاي,1 لبره,لیره,1 لبمان,لبنان,1 لت‏,علت,1 لجستيكسعي,لجستيك سعي,2 لجظه,لحظه,1 لحات,لحظات,1 لحضه,لحظه,1 لحطه,لحظه,1 لخشد,بخشد,1 لخظه,لحظه,1 لذ,لذت,1 لذدا,لذا,1 لذلا,لذا,1 لذنهاى,لذتهاى,1 لراي,براي,1 لزامي,الزامي,1 لست,است,1 لسراييل,اسراييل,1 لطلفت,لطافت,1 لطور,بطور,1 لطييف,لطيف,1 لعو,لغو,1 لغرش,لغزش,1 لفط,لفظ,1 لكهها,لكه ها,2 لكههاي,لكه هاي,2 لهبود,بهبود,1 لهن,لحن,1 لواله‌ي,لوله‌ي,1 لود,بود,1 ليبستي,ليستي,1 لگنت,لکنت,1 م تفاوت,متفاوت,0 م وقعيت,موقعيت,0 ما نده,مانده,0 مااشاره,ما اشاره,2 ماتع,مانع,1 ماثه,ماسه,1 ماجعت,مراجعت,1 ماداي,ماده‌اي,1 مادرن,مادران,1 مادرنگاهي,مادر نگاهي,2 مادريید,مادريد,1 مارديد,مادريد,3 مارندران,مازندران,1 مازاياي,مزاياي,1 مازيك,ماژيك,1 مازيمیم,ماکزيمم,0 ماسين,ماشين,1 مالبات,مالیات,1 مالكبن,مالكین,1 مالل,مال,1 مالگيت,مالکيت,1 مانئر,مانور,1 ماننند,مانند,1 ماهرارنه,ماهرانه,1 ماهوراه,ماهواره,3 ماورلئ,ماورائ,1 ماي,مالي,1 مايكرسافت,مايكروسافت,1 ماچگونه,ما چگونه,2 مای,های,1 مبادذلات,مبادلات,1 مباذله,مبادله,1 مبان,میان,1 مبحص,مبحث,1 مبخث,مبحث,1 مبداع,مبداء,1 مبطلا,مبتلا,1 مبلافزايد,مبلغ فزاید,0 مبلع,مبلغ,1 مبله,میله,1 مبن,مین,1 مبنتني,مبتني,1 مبهمتد,مبهمند,1 متادي,مادي,1 متتحدي,متحدي,1 متثل,متصل,1 متجر,منجر,1 متجولي,متحولي,1 متحترک,متحرک,1 متحدالركز,متحدالمركز,1 متخدالمركزي,متحدالمركزي,1 متخدان,متحدان,1 متخصاصان,متخصصان,1 متخصیصين,متخصصين,1 مترح,مطرح,1 متسرفات,متصرفات,1 متسل,متصل,1 متشترك,مشترك,1 متشل,متشکل,1 متعازف,متعارف,1 متعافبا,متعاقبا,1 متعلفق,متعلق,1 متعللق,متعلق,1 متغبیير,متغیير,1 متغدد,متعدد,1 متغي,متقي,1 متفاورت,متفاوت,1 متفزق,متفرق,1 متقاضيیان,متقاضیان,1 متقاعدساختن,متقاعد ساختن,2 متقاوت,متفاوت,1 متقد,معتقد,1 متمتادي,متمادي,1 متمرگز,متمرکز,1 متمزكر,متمركز,1 متمعن,مطمئن,0 متناسیب,متناسب,1 متنقل,منتقل,1 مته اثر,متاثر,0 متهد,متحد,1 متواد,متولد,1 متودهاي,متدهاي,1 متوصل,متوسل,1 مثاللهايي,مثالهايي,1 مثتمر,مستمر,1 مثلي,مثل,1 مثیتي,مثبتي,1 مجببور,مجبور,1 مجبو,مجبور,1 مجتويات,محتويات,1 مجددابسته,مجددا بسته,1 مجدود,محدود,1 مجدوده,محدوده,1 مجردد,مجرد,1 مجروححان,مجروحان,1 مجزيه,مجريه,1 مجصول,محصول,1 مجموتعه,مجموعه,1 مجود,موجود,1 مجور,مجوز,1 مجورز,مجوز,1 مجوزهي,مجوزهاي,1 مجیور,مجبور,1 محاجم,مهاجم,1 محارد,مهارت,0 محازي,مجازي,1 محاسیه,محاسبه,1 محاصزه,محاصره,1 محافضت,محافظت,1 محاقظت,محافظت,1 محاقل,محافل,1 محالي,محلي,1 محباسبه,محاسبه,1 محبط,محیط,1 محبور,مجبور,1 محترك,متحرك,1 محتملن,محتملا,1 محخصوصا,مخصوصا,1 محخلي,محلي,1 محدد,مجدد,1 محددو,محدود,3 محده,متحده,1 محدود ه,محدوده,0 محدودد,محدود,1 محدودكننده,محدود كننده,2 محدووده,محدوده,1 محذرات,محذورات,1 محرري,محوري,1 محرومنرين,محرومترين,1 محسول,محصول,1 محشوب,محسوب,1 محصوالات,محصولات,1 محصوللاتي,محصولاتي,1 محض ح,محض,0 محضرت,حضرت,1 محقظه‌اي,محفظه‌اي,1 محققق,محقق,1 محلت,مهلت,1 محلس,مجلس,1 محلوظ,محفوظ,1 محمع,مجمع,1 محممد,محمد,1 محموعه,مجموعه,1 محود,محدود,1 محوي,نحوي,1 محيطاي,محيطهاي,1 مخاتب,مخاطب,1 مخارح,مخارج,1 مخافل,محافل,1 مخالق,مخالف,1 مختاف,مختلف,1 مختالف,مختلف,1 مختسر,مختصر,1 مختسري,مختصري,1 مختف,مختلف,1 مختلتفي,مختلفي,1 مخزب,مخرب,1 مخقي,مخفي,1 مخل,محل,1 مخلرج,مخارج,1 مخللوقات,مخلوقات,1 مخلي,محلي,1 مخنلف,مختلف,1 مخواا,مخواه,1 مخيط,محيط,1 مدبره,مدیره,1 مدتني,مدتي,1 مدتهااست,مدتها است,2 مدردن,مدرن,1 مدرم,مدام,1 مدريت,مدیریت,1 مدزك,مدرك,1 مدزن,مدرن,1 مدسه,مدرسه,1 مدن,مدت,1 مدن,مدرن,1 مذلكره,مذاكره,1 مذيون,مديون,1 مذگور,مذکور,1 مر دم,مردم,0 مراجغين,مراجعين,1 مراجل,مراحل,1 مرادف,مترادف,1 مراس,مارس,3 مراكر,مراكز,1 مراياري,مرا ياري,2 مربط,مربوط,1 مربوت,مربوط,1 مربور,مزبور,1 مربوطبه,مربوط به,2 مربوظ,مربوط,1 مرت,مرتب,1 مرتبن,مرتبا,1 مرتگب,مرتکب,1 مرثر,موثر,1 مرحاله,مرحله,1 مرحلله,مرحله,1 مرخس,مرخص,1 مردرم,مردم,1 مردمو,مردم و,2 مرذه,مرده,1 مررور,مرور,1 مرزبا,مرز با,2 مرك,مرگ,1 مركر,مركز,1 مرلوط,مربوط,1 مرم,مردم,1 مرمن,مزمن,1 مرنب,مرتب,1 مرنبط,مرتبط,1 مرنت,مرمت,1 مروخان,مورخان,3 مرود,مورد,3 مرورزمان,مرور زمان,2 مريت,مزيت,1 مرکبار,مرگبار,1 مرکم,مرگم,1 مرگر,مرگ,1 مرگزي,مرکزي,1 مریوط,مربوط,1 مزارغ,مزارع,1 مزاعي,مزارعي,1 مزان,میزان,1 مزايي,مزایايي,1 مزبعي,مربعي,1 مزبو ر,مزبور,1 مزر,مرز,3 مزرهاي,مرزهاي,3 مزي,مرزي,1 مزياي,مزاياي,1 مسئوول,مسئول,1 مسئوولبت,مسئوولیت,1 مساحد,مساجد,1 مساعدن,مساعدت,1 مساليل,مسايل,1 مسايلل,مسايل,1 مستئقلي,مستقلي,1 مسترك,مشترك,1 مستسني,مستثني,1 مسخص,مشخص,1 مسر,مصر,1 مسر,میسر,1 مسرل,مرسل,1 مسسه,موسسه,1 مسشكلاتي,مشكلاتي,1 مسكلاتشان,مشكلاتشان,1 مسكنتي,مسكني,1 مسلمات,مسلمان,1 مسلمتان,مسلمان,1 مسلمنانان,مسلمانان,1 مسليل,مسايل,1 مسنضعفين,مستضعفين,1 مسنقل,مستقل,1 مسنقلي,مستقلي,1 مسهود,مشهود,1 مسهور,مشهور,1 مسوق,مشوق,1 مسول,مسئول,1 مسولتی,مسولیت,3 مسوولان,مسئولان,1 مسيرباب,مسيریاب,1 مسيرح,مسيح,1 مشاعد,مساعد,1 مشاهبهي,مشابهي,1 مشاهذه,مشاهده,1 مشتربهايم,مشتریهايم,1 مشتردد,مشدد,0 مشتزك,مشترك,1 مشتقل,مستقل,1 مشتندات,مستندات,1 مشحور,مشهور,1 مشخ,مشخص,1 مشخحصي,مشخصي,1 مشخخص,مشخص,1 مشخصشد,مشخص شد,2 مشخهصه,مشخصه,1 مشر ف,مشرف,0 مشروعت,مشروعیت,1 مشعول,مشغول,1 مشكلانتي,مشكلاتي,1 مشكلدار,مشكل دار,2 مشكل‌آفريبن,مشكل‌آفرين,1 مشل,مشکل,1 مشنترك,مشترك,1 مشهرو,مشهور,3 مشود,میشود,1 مشکا,مشکل,1 مصاحخبه,مصاحبه,1 مصححاضافه,مصحح اضافه,2 مصحول,محصول,3 مصداغ,مصداق,1 مصنوغي,مصنوعي,1 مصيببت,مصيبت,1 مضوع,موضوع,1 مطاالبه‌ي,مطالبه‌ي,1 مطالع,مطالعه,1 مطالغات,مطالعات,1 مطالوب,مطلوب,1 مطبوئعات,مطبوعات,1 مطحرک,متحرک,1 مطذح,مطرح,1 مطقه,منطقه,1 مطلبو,مطلوب,1 مطلبوب,مطلوب,1 مطلغ,مطلق,1 مطلوعات,مطبوعات,1 مطمئا,مطمئن,1 مطمئی,مطمئن,1 مطولبيت,مطلوبيت,3 مظمئن,مطمئن,1 معابیر,معابر,1 معاذن,معادن,1 معاصرر,معاصر,1 معالملات,معاملات,1 معامبه,معامله,1 معتا,معنا,1 معتر,معتبر,1 معترصان,معترضان,1 معتغدند,معتقدند,1 معتفد,معتقد,1 معتقلدند,معتقدند,1 معتوف,معطوف,1 معدتي,معدني,1 معدنبي,معدني,1 معرب,مغرب,1 معرز,معرض,1 معرورف,معررف,1 معزور,معذور,1 معشوقخ,معشوقه,1 معطفي,مصطفی,1 مععنايي,معنايي,1 معملا,معمولا,1 معمور,مامور,1 معمورم,مامورم,1 معورف,معروف,3 معولا,معمولا,1 مغجزه اي,معجزه اي,1 مفام,مقام,1 مفامات,مقامات,1 مفدر,مقدر,1 مفدرات,مقدرات,1 مفررات,مقررات,1 مفرون,مقرون,1 مفسل,مفصل,1 مفصرين,مفسرين,1 مقا مات,مقامات,0 مقادبر,مقادیر,1 مقار,مقدار,1 مقال,مثال,1 مقال,مقابل,1 مقایل,مقابل,1 مقبلو,مقبول,3 مقتصاي,مقتضاي,1 مقثصد,مقصد,1 مقد,مقصد,1 مقداركل,مقدار كل,2 مقدرا,مقدار,3 مقذس,مقدس,1 مقرات,مقررات,1 مقعيت,موقعيت,1 مقم,مقام,1 مقنتضاي,مقتضاي,1 مقوتا,موقتا,3 مقیول,مقبول,1 مكاشقات,مكاشفات,1 مكانبيزم,مكانيزم,1 مكانهيي,مكانهايي,1 مكانيمزم,مكانيزم,1 مكبده,مكیده,1 مكبل,مكیل,1 مكتانيزم,مكانيزم,1 مكررر,مكرر,1 مكن,ممكن,1 مكنا,مکان,3 ملاحضه,ملاحظه,1 ملاحظلات,ملاحظات,1 ملادى,میلادى,1 ملظم,ملزم,1 مللي,ملي,1 ملهق,ملحق,1 ملهقات,ملحقات,1 ملکت,مملکت,1 ممتنازي,ممتازي,1 ممتنغ,ممتنع,1 ممدام,مدام,1 ممرمت,مرمت,1 ممكنته,ممكنه,1 ممنكن,ممكن,1 ممهم,مهم,1 ممهمترين,مهمترين,1 ممککن,ممکن,1 مناتق,مناطق,1 مناسلي,مناسبي,1 مناسیبات,مناسبات,1 مناطغ,مناطق,1 مناطقشهري,مناطق شهري,2 منافغ,منافع,1 منافه,منافع,1 مناقع,منافع,1 منال,مثال,1 منالع,منابع,1 منباشه,من باشه,2 منتاطق,مناطق,1 منتافع,منافع,1 منتبق,منطبق,1 منتسر,منتشر,1 منتشز,منتشر,1 منتعارف,متعارف,1 منتغل,منتقل,1 منتنقل,منتقل,1 منحخصر,منحصر,1 منحسر,منحصر,1 منحصرن,منحصرا,1 منخحصر,منحصر,1 منر,متر,1 منرل,منزل,1 منروي,منزوي,1 منسچم,منسجم,1 منشغب,منشعب,1 منطور,منظور,1 منظنور,منظور,1 منظوزي,منظوري,1 منعفقده,منعقده,1 منغي,منفي,1 منغيير,متغيير,1 منقاضي,متقاضي,1 منقذهاي,منفذهاي,1 منقي,منفي,1 منكي,متكي,1 منن,من,1 مننزيوما,مننژيوما,1 منهصرا,منحصرا,1 منهم,من هم,2 منهم,مهم,1 منورد,مورد,1 منولي,متولي,1 مهاجان,مهاجمان,1 مهاجرات,مهاجرت,1 مهاحرت,مهاجرت,1 مهترين,مهمترين,1 مهروم,محروم,1 مهعدود,معدود,1 مهعم,مهم,1 مهمتريتن,مهمترين,1 مهمرين,مهمترين,1 مهمنتر,مهمتر,1 مهمنترين,مهمترين,1 مهنسي,مهندسي,1 مهني,مهمي,1 مهول,محول,1 مهي,مهمي,1 مهيلا,مهيا,1 مواتغ,موانع,1 مواجح,مواجه,1 مواخزه,مواخذه,1 مواددرمعرض,مواد در معرض,0 مواذ,مواد,1 موارده,موارد,1 موارذ,موارد,1 مواري,موازي,1 موبهت,موهبت,3 موتحده,متحده,1 موتداول,متداول,1 موتوسط,متوسط,1 موجبشد,موجب شد,2 موجداتي,موجوداتي,1 موجدد,مجدد,1 موجهز,مجهز,1 موجوئد,موجود,1 موجودبت,موجودیت,1 موحب,موجب,1 موحي,موجي,1 موخالفت,مخالفت,1 مود,مورد,1 موداخله,مداخله,1 مودر,مورد,3 مودور,مدور,1 مودير,مدير,1 موربیان,مربیان,1 مورتبط,مرتبط,1 مورتعش,مرتعش,1 موردتركيه,مورد تركيه,2 موردقبول,مورد قبول,2 موردنده,مورد بسنده,0 موردنظر,مورد نظر,2 موردنياز,مورد نياز,2 موردوجود,مورد وجود,2 موردوقايعي,مورد وقايعي,2 مورذ,مورد,1 مورغ,مرغ,1 مورور,مرور,1 موزات,موازات,1 موزي,موازي,1 موسك,موشك,1 موشوم,موسوم,1 موشگكي,موشكي,1 موشگي,موشکي,1 موصرترين,موثرترين,1 موصع‌گيري,موضع‌گيري,1 موضغ,موضع,1 موضوغ,موضوع,1 موطف,موظف,1 موعتقد,معتقد,1 موعتقدند,معتقدند,1 موعين,معين,1 موفتا,موقتا,1 موفقيت‌آمبزي,موفقيت‌آمیزي,1 موفقيت‌اميز,موفقيت‌آميز,1 موقترا,موقت را,2 موقتن,موقتا,1 موقدم,مقدم,1 موقعت,موقعیت,1 مولاحظه,ملاحظه,1 مولرد,موارد,1 مونادی,منادی,1 موناقشات,مناقشات,1 مونتشر,منتشر,1 مونحرف,منحرف,1 مونظم,منظم,1 موهمي,مهمي,1 مويید,موید,1 مىد,می شود,0 مىند,می دهند,0 مى‏ترسماگر,مى‏ترسم اگر,2 مى‏ذانند,مى‏دانند,1 مى‏شور,مى‏شود,1 مى‏پردازيمبارزه,مى‏پردازيم مبارزه,2 مى‏گويرباى,مى‏گويد رباى,0 مي توا ن,مي توان,0 مي د هند,مي دهند,0 مي رشند,مي رسند,1 مي شتوند,مي شنوند,1 مي گشاينید,مي گشايند,1 ميآمد,مي آمد,2 ميآموزند,مي آموزند,2 ميآورد,مي آورد,2 ميآوريم,مي آوريم,2 ميآيد,مي آيد,2 ميات,ميان,1 ميازان,ميزان,1 ميانکين,ميانگين,1 مياین,ميان,1 ميباشد,مي باشد,2 ميباشند,مي باشند,2 ميبافند,مي بافند,1 ميبايد,مي بايد,2 ميبايست,مي بايست,2 ميبايستي,مي بايستي,2 ميبرد,مي برد,2 ميبرند,مي برند,2 ميبندد,مي بندد,2 ميترسيدم,مي ترسيدم,2 ميتوان,مي توان,2 ميتواند,مي تواند,2 ميتوانست,مي توانست,2 ميتوانند,مي توانند,2 ميتوانيد,مي توانيد,2 ميح,ميخ,1 ميخواند,مي خواند,2 ميخواهيد,مي خواهيد,2 ميخورد,مي خورد,2 ميدارد,مي دارد,2 ميدانند,مي دانند,2 ميدانيم,مي دانيم,2 ميدد,مي دهد,0 ميدهد,مي دهد,0 ميدهد,مي دهد,2 ميدهد,مي دهد,3 ميدهند,مي دهند,2 ميدهيم,مي دهيم,2 ميديد,مي ديد,2 ميراثيهودي,ميراث يهودي,1 ميران,ميزان,1 ميربان,ميزبان,1 ميرساند,مي رساند,2 ميرسد,مي رسد,2 ميرفت,مي رفت,2 ميرود,مي رود,2 ميروند,مي روند,2 ميريزند,مي ريزند,2 ميزبا,ميزبان,1 ميزبن,ميزبان,1 ميزد,مي زد,2 ميزرا,ميز را,2 ميزن,ميزان,1 ميزنند,مي زنند,2 ميزنيد,مي زنيد,2 ميزى,آميزى,1 ميزیان,ميزبان,1 ميسازد,مي سازد,2 ميسازند,مي سازند,2 ميسوند,ميشوند,1 ميشد,مي شد,2 ميشد,مي‌شد,1 ميشده,مي شده,2 ميشود,مي شود,2 ميشويند,مي شويند,2 ميفرستند,مي فرستند,2 ميفرمايد,مي فرمايد,2 ميكرد,مي كرد,1 ميكرد,مي كرد,2 ميكردم,مي كردم,2 ميكردند,مي كردند,2 ميكرده,مي كرده,2 ميكرومهايي,میکروبهایی,1 ميكشند,مي كشند,2 ميكنند,مي كنند,2 ميكنيد,مي كنيد,2 ميكنيم,مي كنيم,2 ميلبيونها,ميليونها,1 ميلکرد,ميلگرد,1 ميلیي,ميلي,1 مينزان,ميزان,1 مينمايد,مي نمايد,2 مينمايند,مي نمايند,2 مينمنايد,مي نمايد,2 مينگرند,مي نگرند,2 ميورزد,مي ورزد,2 ميپذيرد,مي پذيرد,2 ميپيمايد,مي پيمايد,2 ميکردد,ميگردد,1 ميگذراند,مي گذراند,2 ميگرد,مي گرد,2 ميگرديد,مي گرديد,2 ميگرفت,مي گرفت,2 ميگرفتند,مي گرفتند,2 ميگرون,ميکرون,1 ميگفت,مي گفت,2 ميگمارد,مي گمارد,2 ميگند,ميكند,1 ميگويد,مي گويد,2 ميگيرد,مي گيرد,2 ميگيرند,مي گيرند,2 مي‌كمد,مي‌كند,1 مچريان,مجريان,1 مگراينكه,مگر اينكه,2 میآموزد,می آموزد,2 میارزه,مبارزه,2 میاشد,می باشد,0 میبارزه,مبارزه,1 میبدل,مبدل,1 میدل,مدل,1 میذهد,مي دهد,0 میران,میزان,1 میكرد,می كرد,2 میكيل,مكيل,1 میني,مبني,1 میيز,میز,1 میکذینند,می گزینند,0 میگذاشتند,می گذاشتند,2 مییابیم,می یابیم,2 م‌باشد,می‌باشد,1 م‌شد,می‌شد,1 م‌كند,میكند,1 ن,آن,1 نأخير,تاخير,2 نأمين,تامين,1 نئشته,نوشته,1 نا مساعد,نامساعد,0 ناارامي,ناآرامي,1 نااشنا,ناآشنا,1 نابش,تابش,1 ناجار,ناچار,1 ناحي,ناجي,1 نادبده,نادیده,1 ناراحتيسش,ناراحتيش,1 نارد,ندارد,1 نارزويي,نارويي,1 نازبها,نازیها,1 ناسي,ناشي,1 ناطر,ناظر,1 ناطي,نقاطي,1 ناقس,ناقص,1 نامتلوب,نامطلوب,1 نامتلوبي,نامطلوبي,1 نامشزوع,نامشروع,1 نامنه,نامه,1 ناميدهشود,ناميده شود,2 ناميه,ناميده,1 ناند,ماند,1 نانوده,نانموده,1 ناه,نه,1 ناهايت,نهايت,1 ناهايي,نهايي,1 ناوکان,ناوگان,1 نايلیون,نايلون,1 ناييد,نماييد,1 ناپدير,ناپذير,1 ناچرا,ناچار,3 ناکزير,ناگزير,1 ناکهاني,ناگهاني,1 ناگهناني,ناگهاني,1 نایود,نابود,1 نباتبت,نباتات,1 نبازي,نیازي,1 نبايداز,نبايد از,2 نبد,نبود,1 نبستند,نیستند,1 نبلاشد,نباشد,1 نتايجه,نتيجه,1 نتباتات,نباتات,1 نتحميل,تحميل,1 نتررسي,نترسي,1 نتظيم,تنظيم,3 نتها,تنها,3 نتوسان,نوسان,1 نتيج,نتيجه,1 نتيهجه,نتيجه,1 نتيچتا,نتيجتا,1 نتيچه,نتيجه,1 نجاد,نجات,1 نجربه‌ي,تجربه‌ي,1 نحت,تحت,1 نحخاعي,نخاعي,1 نحسین,تحسین,1 نحكيم,تحكيم,1 نحول,تحول,1 نخال,نهال,1 نخاهد,نخواهد,1 نخبکان,نخبگان,1 نخستوزير,نخست وزير,2 نخست‌زوير,نخست‌وزير,3 نخشتين,نخستين,1 نخمونه,نمونه,1 نخهال,نهال,1 نخواعد,نخواهد,1 نخواهدبود,نخواهد بود,2 ندادهبود,نداده بود,2 نداسته,نداشته,1 نداش,نداشت,1 ندرارد,ندارد,1 ندرند,ندارند,1 نديك,نزديك,1 نديوي,دنيوي,1 نذارد,ندارد,1 نراش,تراش,1 نراشيدن,تراشيدن,1 نرديكي,نزديكي,1 نرقي,ترقي,1 نرك,ترك,1 نركز,مركز,1 نركي,تركي,1 نركيه,تركيه,1 نزدبك,نزدیك,1 نزديكب,نزديكی,1 نزديكیي,نزديكي,1 نزرد,نزد,1 نزوزل,نزول,1 نزيك,نزديك,1 نساحي,نساجي,1 نسان,نشان,1 نسانگر,نشانگر,1 نسبتنا,نسبتا,1 نسده,نشده,1 نسريه,نشريه,1 نسلم,مسلم,1 نسود,نشود,1 نسورز,نسورز,1 نسيد,سيد,1 نسیت,نسبت,1 نشا ن,نشان,0 نشات,نشاط,1 نشاه‌گوهاست,نشانه‌گوهاست,1 نشتاختن,نشناختن,1 نشته,نشسته,1 نشريح,تشريح,1 نشستمي,نشستیم,3 نشستهابي,نشستهایي,1 نششست,نشست,1 نشناحته,نشناخته,1 نصبكرد,نصب كرد,2 نصرف,تصرف,1 نصويب,تصويب,1 نضريات,نظريات,1 نطام,نظام,1 نطاميان,نظاميان,1 نطر,نظر,1 نطظامي,نظامي,1 نطم,نظم,1 نظارط,نظارت,1 نظريبات,نظريات,1 نظرگرفته,نظر گرفته,2 نظز,نظر,1 نظماي,نظامي,3 نظمي,نظامي,1 نظميان,نظاميان,1 نعداد,تعداد,1 نعريف,تعريف,1 نغایص,نقایص,1 نغيض,نقيض,1 نغيير,تغيير,1 نفته,نهفته,1 نفش,نقش,1 نفلیه,نقلیه,1 نفود,نفوذ,1 نقا,نقاط,1 نقت,نفت,1 نقته,نقطه,1 نقدرا,نقد را,2 نقر,نفر,1 نقريبا,تقريبا,1 نقس,نقش,1 نقسيم,تقسيم,1 نقطعه,نقطه,1 نكميل,تكميل,1 نكنته,نكته,1 نكهداري,نگهداري,1 نكي,نمي,1 نلاش,تلاش,1 نلحق,ناحق,1 نلفن,تلفن,1 نم يدانم,نمي دانم,0 نم يكند,نمي كند,0 نمئنه,نمونه,1 نمابانگر,نمایانگر,1 نمازگزارن,نمازگزاران,1 نماس,تماس,1 نمايدو,نمايد و,2 نمايس,نمايش,1 نمايسگر,نمايشگر,1 نمايشهتايي,نمايشهايي,1 نمایی,نمایش,1 نمباشد,نمی باشد,0 نمجري,مجري,1 نمماينده‌ي,نماينده‌ي,1 نمنا,نما,1 نمني‌توانند,نمي‌توانند,1 نمودارهيي,نمودارهايي,1 نمودنن,نمودن,1 نمودهاند,نموده اند,2 نموه,نموده,1 نموه‌ي,نمونه‌ي,1 نمياد,نماید,3 نميباشد,نمي باشد,2 نميتواند,نمي تواند,2 نميخواهند,نمي خواهند,2 نميدانند,نمي دانند,2 نميدهم,نمي دهم,2 نميدهند,نمي دهند,2 نميرسم,نمي رسم,2 نميرود,نمي رود,2 نميز,تميز,1 نميشود,نمي شود,2 نميشوند,نمي شوند,2 نميكنند,نمي كنند,2 نمينمايد,نمي نمايد,2 نميگرفت,نمي گرفت,2 نمیشنید,نمی شنید,2 نم‌افزارهاي,نرم‌افزارهاي,1 نن,تن,1 ننده,کننده,1 ننک,ننگ,1 نهاال,نهال,1 نهايتن,نهايتا,1 نهبه,نه به,2 نهبگان,نخبگان,1 نهدست,نه دست,2 نهيه,تهيه,1 نهیايي,نهايي,1 نهیه,تهیه,1 نوئع,نوع,1 نواجي,نواحي,1 نوارنام,نوار نام,2 نوان,توان,1 نواند,تواند,1 نوانسته,نتوانسته,1 نواهي,نواحي,1 نوجو,نوجوان,0 نودند,نمودند,1 نوده,توده,1 نوریگيري,نورگيري,1 نوسار,نوساز,1 نوسته,نوشته,1 نوسط,توسط,1 نوشتهش,نوشته اش,0 نوععي,نوعي,1 نوغ,نوع,1 نوليدى,توليدى,1 نويیني,نویني,1 نى‏كنند,نمى‏كنند,1 نيار,نياز,1 نيازاست,نياز است,2 نيازس,نيازش,1 نيازند,نيازمند,1 نياكن,نياكان,1 نيتجه,نتيجه,3 نيجربه,نيجریه,1 نيجیربه,نيجربه,1 نير,نيز,1 نيروههاي,نيروهاي,1 نيزبه,نيز به,2 نيزو هاي,نيروهاي,0 نيستبم,نيستیم,1 نيشست,نيست,1 نيكوو,نيكو,2 نيك‏خواها,نيك‏خواهانه,0 نيوهاي,نيروهاي,1 نپافته,نبافته,1 نپیچیم,نپیچید,1 نپیچیند,نپیچید,1 نچذيرفته,نپذيرفته,1 نژاذها,نژادها,1 نکاه,نگاه,1 نکردد,نگردد,1 نکریست,نگریست,1 نکه,نگه,1 نکهداري,نگهداري,1 نگاستهاي,نگاشتهاي,1 نگامی,نگاهی,1 نگدارنده,نگهدارنده,1 نگرده,نکرده,1 نگرديدده,نگرديده,1 نگریت,نگریست,1 نگوهش,نکوهش,1 نیاتي,نباتي,1 نیبايد,نبايد,1 نیس,نیز,1 نیوده,نبوده,1 هاد,حاد,1 هالی,حالی,1 هاوي,حاوي,1 هت,جهت,1 هتدي,هندي,1 هتمن,حتما,0 هت‏,جهت‏,1 هجزت,هجرت,1 هدذر,هدر,1 هدلف,هدف,1 هذر,هدر,1 هرار,هزار,1 هرام,حرام,1 هراه,همراه,1 هربرنامه,هر برنامه,2 هربسته‌اي,هر بسته‌اي,2 هرجاي,هر جاي,2 هرجح,هرج,1 هردو,هر دو,2 هررمز,هر رمز,2 هرشبكه,هر شبكه,2 هرصفحه,هر صفحه,2 هرطرف,هر طرف,2 هركدام,هر كدام,2 هرمال,هر مال,2 هرمزکان,هرمزگان,1 هرمنو,هر منو,2 هروفت,هر وقت,0 هروفت,هر وقت,1 هروقت,هر وقت,2 هريق,حريق,1 هريك,هر يك,2 هرينه,هزينه,1 هرچا,هر جا,0 هرچيزي,هر چيزي,2 هرکت,حرکت,1 هرکز,هرگز,1 هرگونه,هر گونه,2 هز,هر,1 هزبنه,هزینه,1 هزمان,همزمان,1 هزه,هرزه,1 هزيبنه,هزينه,1 هزيته‌ي,هزينه‌ي,1 هزيستي,همزيستي,1 هزينههاى,هزينه هاى,2 هزينه‌ةاي,هزينه‌هاي,1 هساه‌اي,هسته‌اي,1 هستد,هستند,1 هستندو,هستند و,2 هستنهد,هستند,1 هستوگرامهاي,هیستوگرام‌هاي,1 هسنتند,هستند,1 هشتند,هستند,1 هضينه,هزينه,1 هعيچ,هيچ,1 هفه‌نامه‌اي,هفته‌نامه‌اي,1 هقتگانه,هفتگانه,1 هلاوه,علاوه,1 هلقه,حلقه,1 هم راه,همراه,0 هم سایگان,همسایگان,0 هم چنين,همچنين,0 هما طور,همانطور,1 هماخنگي,هماهنگي,1 هماند,همانند,1 هماه,همراه,1 همبن,همین,1 همبه,هم به,2 همجنين,همچنين,1 همجون,همچون,1 همراحان,همراهان,1 همراهبا,همراه با,2 همره,همزه,1 همريستي,همزيستي,1 همشايه,همسايه,1 همكاربشان,همكاریشان,1 همكارياي,همكاريهاي,1 همكاريیهاي,همكاريهاي,1 هملن,همان,1 همم,هم,1 هممانند,همانند,1 همني,همین,3 همهي,همه‏ي,1 هميسه,هميشه,1 هميمن,همين,1 همينمساله,همين مساله,2 هميیاريهاى,همیاريهاى,1 همپيمان,هم پيمان,2 همچتين,همچنين,1 همچناکه,همچنانکه,1 همچوشاني,همپوشاني,1 همکرايي,همگرايي,1 همکي,همگي,1 هناره,هماره,1 هنتد,هند,1 هنكام,هنگام,1 هنوزهم,هنوز هم,2 هنچنين,همچنين,1 هنگقتي,هنگفتي,1 هو ا,هوا,0 هواره,همواره,1 هواسار,هواساز,1 هواپيمتاي,هواپيماي,1 هوبتي,هویتي,1 هوز,هنوز,1 هوساز,هواساز,1 هونم,خونم,1 هويت‌شاز,هويت‌ساز,1 هيا,های,3 هيا,هيات,1 هياتي,حياتي,1 هياي,هایي,3 هيج,هيچ,1 هيجچ,هيچ,1 هيجگاه,هيچگاه,1 هيدرليك,هيدروليك,1 هيچوجه,هيچ وجه,2 هيچچيز,هيچ چيز,2 هچنين,همچنين,1 و ارد,وارد,0 و ب,وب,0 و باخواران,رباخواران,1 و جود,وجود,0 و حي,وحي,0 و سيع,وسيع,0 و لتاژ,ولتاژ,0 و لي,ولي,0 وئاقع,واقع,1 وئدئويي,ویدئويي,1 وئرامين,ورامين,1 وابزار,و ابزار,2 وابست,وابسته,1 وابشته,وابسته,1 وابط,روابط,1 واتاژ,ولتاژ,1 واتكاء,و اتكاء,2 واجتماعي,و اجتماعي,2 واجراي,و اجراي,2 واحسان,و احسان,2 واخدها,واحدها,1 وارس,وارث,1 واز,و از,2 وازة,واژه,1 واستهاي,واسطهاي,1 واسراييل,و اسراييل,2 واشخاص,و اشخاص,2 واشطه,واسطه,1 واصح,واضح,1 واطفاء,و اطفاء,2 واعراب,و اعراب,2 واغقع,واقع,1 وافتاد,و افتاد,2 وافعا,واقعا,1 واقعیيت,واقعيت,1 واقغي,واقعي,1 واقه,واقع,1 والين,اولين,3 وامروزه,و امروزه,2 واميدارند,وا مي دارند,0 وامين,ورامين,1 وانفعالات,و انفعالات,2 واوج,و اوج,2 واوطلبانيه,داوطلبانيه,1 وايانس,واريانس,1 واين,و اين,2 واينكه,و اينكه,2 واگر,و اگر,2 واگنش,واکنش,1 وباعث,و باعث,2 وبدئو,ویدئو,1 وبراي,و براي,2 وبرنامه,و برنامه,2 وبعدها,و بعدها,2 وبلوچستان,و بلوچستان,2 وبندوز,ویندوز,1 وبه,و به,2 وبيژه,ويژه,1 وبژه,ویژه,1 وبیدويي,ویدويي,1 وتبديل,و تبديل,2 وتجهيزات,و تجهيزات,2 وتحليل,و تحليل,2 وتصور,و تصور,2 وتنظيم,و تنظيم,2 وتوانايي,و توانايي,2 وتوسعه,و توسعه,2 وتوسيه,و توصيه,0 وتوصيه,و توصيه,2 وتيغه,و تيغه,2 وجخه,وجخه,1 وجمله,و جمله,2 وجوددارد,وجود دارد,2 وجودداشت,وجود داشت,2 وجوذ,وجود,1 وحتي,و حتي,2 وحداكثر,و حداكثر,2 وحست,وحشت,1 وحشت ناک,وحشتناک,0 وحشتنكي,وحشتناكي,1 وحشیانه‏تربن,وحشیانه‏ترین,2 وحمايت,و حمايت,2 وخط,و خط,2 وخط كش,و خط كش,2 وخيالات,و خيالات,2 ودر,و در,2 ودرگيري,و درگيري,2 ودقت,و دقت,2 وديگري,و ديگري,2 ورابط,روابط,3 وردي,ورودي,1 ورزبده‌ترين,ورزیده‌ترين,1 ورزن,وزن,1 ورشی,ورزشی,1 ورن,وزن,1 ورند,روند,3 ورنى,وزنى,1 ورودبه,ورود به,2 ورودهن,و رودهن,2 وروديها ي,وروديهاي,0 وري,روي,3 وزات,وزارت,1 وزازت,وزارت,1 وزبران,وزیران,1 وزرند,ورزند,1 وزشي,ورزشي,1 وزع,وضع,1 وزود ي,ورودي,1 وزيرداخلي,وزير داخلي,2 وزيركشور,وزير كشور,2 وزيپ,و زيپ,2 وساير,و ساير,2 وسایله,وسیله,1 وسبع,وسیع,1 وسبله,وسیله,1 وسران,و سران,2 وسسيله,وسيله,1 وسل,وصل,1 وسله,وسیله,1 وسول,وصول,1 وسيال,وسایل,1 وسيعبي,وسيعي,1 وسيلیه,وسيله,1 وسيمان,و سيمان,2 وسیلیه,وسیله,1 وشركت,و شركت,2 وشود,شود,1 وصط,وسط,1 وصیعت,وصیت,1 وضعيبت,وضعيت,1 وظارت,وزارت,1 وظع,وضع,1 وظيف,وظيفه,1 وظيفهاش,وظيفه اش,2 وعرضشان,و عرضشان,2 وعلامت,و علامت,2 وغوع,وقوع,2 وغيره,و غيره,2 وفايع,وقايع,1 وفت,وقت,1 وفتي,وقتي,1 وفلور,وفور,1 وفوع,وقوع,1 وقابع,وقایع,1 وقابیع,وقایع,1 وقايغي,وقايعی,1 وقتيی,وقتي,1 وقراردادهاي,و قراردادهاي,2 وقني,وقتي,1 وقو,وقوع,1 وقوغ,وقوع,1 وكاذب,و كاذب,2 وكانادا,كانادا,1 وكانادا,و كانادا,2 وكاهش,و كاهش,2 وكليه,و كليه,2 ولاين,و لاين,2 ولتار,ولتاژ,1 ولتاز,ولتاژ,1 ولزوم,و لزوم,2 ولناژي,ولتاژي,1 ولياگر,ولي اگر,2 وم,وام,1 ومأخذ,و ماخذ,0 وماسه,و ماسه,2 وماشينها,و ماشينها,2 ومحدود,و محدود,2 ومديراني,و مديراني,2 ومشكل,و مشكل,2 ومطمئن,و مطمئن,2 ومعرفي,و معرفي,2 ومعني,و معني,2 ومفهوم,و مفهوم,2 وملنگ,و ملنگ,2 ومهم,و مهم,2 ومهمتر,و مهمتر,2 ومواضع,و مواضع,2 ون,وزن,1 وند,ر‌وند,1 ونسبت,و نسبت,2 ونظري,و نظري,2 ونمونه گيري,و نمونه گيري,0 ونهايتا,و نهايتا,2 ونيمه‌ي,و نيمه‌ي,2 وهميشه,و هميشه,2 وهمچنين,و همچنين,2 وهواي,و هواي,2 ووحدت,وحدت,1 وود,ورود,1 ووقتي,و وقتي,2 ويئويي,ويدئويي,1 ويا,و يا,2 ويا,يا,2 ويبلايي,ويلايي,1 ويتدوز,ويندوز,1 ويدئوسه,ويدئو سه,1 ويدئويیي,ويدئويي,1 ويدوئويي,ويدئويي,1 ويدوز,ويندوز,1 ويزان,ويران,1 ويزه,ويژه,1 ويزوال,ويژوال,1 ويزگي,ويژگي,1 ويك,و يك,2 ويندز,ويندوز,1 ويندويز,ويندوز,1 ويژگهاي,ويژگیهاي,1 وپس,و پس,2 وچود,وجود,1 وگاهي,و گاهي,2 وگذار,و گذار,1 وگرم,و گرم,2 وگوني,و گوني,2 ویزران,وزیران,3 ویزه,ویژه,1 ویسيله,وسيله,1 ویيدئو,ويدئو,1 يا س,ياس,0 يا-,ياد,1 يااثراتي,يا اثراتي,2 يابه,يا به,2 ياجانبي,يا جانبي,2 ياد داشت,يادداشت,0 يادآوي,يادآوري,1 يادتر,زيادتر,1 يادر,يا در,2 ياديگري,يادگیري,1 يادگرفتن,ياد گرفتن,2 ياز,يار,1 ياسوح,ياسوج,1 ياسوراخ,يا سوراخ,2 ياشند,باشند,1 ياقت,يافت,1 ياكليك,يا كليك,2 يامبر,پيامبر,1 يبك,يك,1 ير,بر,1 يران,ايران,1 يز,نیز,1 يغني,يعني,1 يكاز,يك از,2 يكبارچه,يكپارچه,1 يكبرنامه,يك برنامه,2 يكبي,يكي,1 يكجاده,یک جاده,2 يكحدفاصل,يك حدفاصل,2 يكدر,يك در,2 يكديبگر,يكديگر,1 يكساننسيت,يكسان نسيت,2 يكطرفه,يك طرفه,2 يككتبا خانه,يك كتابخانه,0 يكنا,يكتا,1 يكهزار,يك هزار,2 يكیي,يكی,1 يناز,نیاز,3 يه,به,1 يه,یک,1 يهود يان,يهوديان,0 يهودبان,يهودیان,1 يهودباني,يهودیاني,1 يهوديبان,يهوديان,1 يهوذيان,يهوديان,1 يهويان,يهوديان,1 يو نيكس,يونيكس,0 يوديان,يهوديان,1 يوناتي,يوناني,1 يگ,يک,1 يگسو,يکسو,1 پا يان,پايان,0 پاامترهاي,پارامترهاي,1 پابگاه,پایگاه,1 پاتصدمين,پانصدمين,1 پاخسخ,پاسخ,1 پادساه,پادشاه,1 پارافبين,پارافين,1 پاراه‌اي,پاره‌اي,1 پارتيزاتي,پارتيزاني,1 پارجه,پارچه,1 پارلمماني,پارلماني,1 پارلنان,پارلمان,1 پاريشن,پارتيشن,1 پارگ,پارک,1 پازچه,پارچه,1 پاشخ,پاسخ,1 پاكستا,پاكستان,1 پاكسنان,پاكستان,1 پاكسیتان,پاكستان,1 پاكنستان,پاكستان,1 پالاستيكي,پلاستيكي,1 پانردهم,پانزدهم,1 پانزدهمتا,پانزدهم تا,2 پايات,پايان,1 پايبه,پايه,1 پايتحت,پايتخت,1 پايدا,پايدار,1 پايهگذاري,پايه گذاري,2 پايه‌اس,پايه‌اش,1 پايه‌گدار,پايه‌گذار,1 پايگا,پايگاه,1 پاک نویس,پاکنویس,0 پبام,پیام,1 پبامبر,پیامبر,1 پبامدهاي,پیامدهاي,1 پبامها,پیامها,1 پبرو,پیرو,1 پبش,پیش,1 پبشباز,پیشباز,1 پبيش,پيش,1 پبيشرفت,پيشرفت,1 پبيچ,پيچ,1 پبچ,پیچ,1 پجت,پخت,1 پجره,پنجره,1 پجش,پخش,1 پخهلوي,پهلوي,1 پدربزرک,پدربزرگ,1 پديداي,پديده اي,0 پديد‌ها,پديده ها,0 پذيرقته,پذيرفته,1 پذيزم,پذيرم,1 پذيزي,پذيري,1 پربز,پریز,1 پرتئين,پروتئين,1 پرحیز,پرهیز,1 پرخظر,پرخطر,1 پرداجت,پرداخت,1 پرداحت,پرداخت,1 پرداختهشود,پرداخته شود,2 پرداخته‏انربا,پرداخته‏اند ربا,0 پردارد,پردازد,1 پرداش,پردازش,1 پررنگ,پر رنگ,2 پرروردگار,پروردگار,1 پرستوحا,پرستوها,1 پرسوها,پرستوها,1 پرشكي,پزشكي,1 پرشين,برشين,1 پرفشارتعريف,پرفشار تعريف,2 پرندکان,پرندگان,1 پرنفود,پرنفوذ,1 پروبئين,پروتئين,1 پروتیئين,پروتئين,1 پرورسه,پروسه,1 پرونكل,پروتكل,1 پرونه,پرونده,1 پرچجم,پرچم,1 پزداخت,پرداخت,1 پزشسكي,پزشكي,1 پزواك,پژواك,1 پزوهش,پژوهش,1 پزوهشي,پژوهشي,1 پزيرد,پذيرد,1 پزيرش,پذيرش,1 پزیرایی,پذیرایی,1 پستون,پیستون,1 پستيبان,پشتيبان,1 پستيباني,پشتيباني,1 پسشته,پشته,1 پسنيد,پسنديد,1 پش,پشت,1 پشانده,پوشانده,1 پشتبان,پشتیبان,1 پشتكم,پشت كم,2 پشيمانن,پشيمان,1 پفرمان,فرمان,1 پكسازي,پاكسازي,1 پلارينه,پلاريته,1 پلاكن,پلكان,1 پلبيتر,پليتر,1 پلهباشند,پله باشند,2 پمپاز,پمپاژ,1 پنجر‌اي,پنجره‌اي,1 پنجه‌رني,پنجه‌زني,1 پنله,پنبه,1 پنوي,پتوي,1 پنين,چنين,1 پنچ,پنج,1 پنچم,پنجم,1 پهاو,پهلو,1 پوبتان,پولتان,1 پوت,پورت,1 پودز,پودر,1 پوسشي,پوشي,1 پوسوت,پوست,1 پوسي,پوشي,1 پوشبنه,پوشینه,1 پوشتي,پشتي,1 پويس,پويش,1 پياد,پيدا,3 پيان,پيام,1 پياچي,پياپي,1 پيجيده,پيچيده,1 پيداكنند,پيدا كنند,2 پيراهنس,پيراهنش,1 پيرزوزي,پيروزي,1 پيرزي,پيروزي,1 پيرورر,پيروز,0 پيسگام,پيشگام,1 پيشتون,پيستون,1 پيشرقته,پيشرفته,1 پيشنها دهاي,پيشنهادهاي,0 پيشنهادداد,پيشنهاد داد,2 پيش‌ليني‌ترين,پيش‌بيني‌ترين,1 پيكنيد,پكنيد,1 پينهاد,پيشنهاد,1 پيودي,پيوندي,1 پيوسنه,پيوسته,1 پيوندد,پيوند,1 پيوني,پيوندي,1 پيچيبدگي,پيچيدگي,1 پيچيده‌نر,پيچيده‌تر,1 پيکرد,پي کرد,2 پيگانها,پيکانها,1 پيگسلي,پيکسلي,1 پچس,پس,1 پچوشيده,پوشيده,1 پژوحشي,پژوهشي,1 پژوخشي,پژوهشي,1 پژوهس,پژوهش,1 پی مودن,پیمودن,0 پیجویی,پی جویی,2 پیند,بیند,1 چابخانه,چاپخانه,1 چابگي,چابکي,1 چادرر,چادر,1 چار,چهار,1 چاراگراف,پاراگراف,1 چارجوب,چارچوب,1 چاري,جاری,1 چارچو ب,چارچوب,0 چاشيده,پاشيده,1 چاكستان,پاكستان,1 چايان,پايان,1 چاپخوانه‌ي,چاپخانه‌ي,1 چاپگره,چاپگرها,1 چاپگرهابي,چاپگرهایي,1 چبزي,چیزي,1 چبن,چین,1 چجيزي,چيزي,1 چداني,چنداني,1 چديد,پديد,1 چذيرش,پذيرش,1 چربكي,چریكي,1 چرخواندن,چرخاندن,1 چرداختند,پرداختند,1 چرعت,جرات,0 چره,چهره,1 چرهشي,چرخشي,1 چروتكل,پروتكل,1 چروژه,پروژه,1 چروگيده,چروکيده,1 چسان,چسبان,1 چشمان,چشممان,1 چشنگيري,چشمگيري,1 چغنر,چغندر,1 چمدين,چندين,1 چمى,مى,1 چنج,پنج,1 چندبن,چندین,1 چندصدساله,چند صد ساله,0 چندنين,چندين,1 چنس,جنس,1 چه نین,چنین,0 چهارمنين,چهارمين,1 چهاروم,چهارم,1 چهاز,چهار,1 چهاصدمين,چهارصدمين,1 چهام,چهارم,1 چهاني,جهاني,1 چهانگردي,جهانگردي,1 چهرآریایی,چهره آرایی,0 چهلوي,پهلوي,1 چوز,جز,0 چوشش,پوشش,1 چويژگى,ويژگى,1 چيامبر,پيامبر,1 چيبدن,چيدن,1 چيبز,چيز,1 چيروزي,پيروزي,1 چيرى,چيزى,1 چيري,چيزي,1 چيزيرا,چيزي را,2 چيسن,چيست,1 چيشين,پيشين,1 چيكربندي,پيكربندي,1 چکدین,چکیدن,3 چکونه,چگونه,1 چگان,چوگان,1 چگونه گی,چگونگی,0 چگونکي,چگونگي,1 چی یزی,چیزی,2 ژض,فیض,0 ژنتبكي,ژنتیكي,1 ژنرلال,ژنرال,1 کامهاي,گامهاي,1 کامي,گامي,1 کاهي,گاهي,1 کتابما,کتابها,1 کدند,كردند,1 کذاشت,گذاشت,1 کذشته‌اي,گذشته‌اي,1 کرا,گرا,1 کرايش,گرايش,1 کردت,کردن,1 کردمخودمان,کردم خودمان,1 کرفت,گرفت,1 کرفته,گرفته,1 کروه,گروه,1 کروههاي,گروههاي,1 کرگر,کارگر,1 کزارش,گزارش,1 کسترش,گسترش,1 کشود,گشود,1 کشی,کسی,1 کلوله,گلوله,1 کلويي,گلويي,1 کمارد,گمارد,1 کناب,کتاب,1 کنجانده,گنجانده,1 کودگانه,کودکانه,1 کوش,گوش,1 کوشیند,کوشند,1 کوند,کند,1 کونه‌اي,گونه‌اي,1 کويند,گويند,1 گاج,تاج,1 گار,گاز,1 گارآيي,كارآيي,1 گاربران,کاربران,1 گارها,گازها,1 گاضافه,اضافه,1 گامل,کامل,1 گاهان,گیاهان,1 گاهش,کاهش,1 گباهان,گیاهان,1 گبرد,گیرد,1 گبرند,گیرند,1 گبگا,گیگا,1 گجاي,کجاي,1 گداشته,گذاشته,1 گدر,گذر,1 گدرانده,گذرانده,1 گدشته,گذشته,1 گذازد,گذارد,1 گذاست,گذاشت,1 گذاسته,گذاشته,1 گذاشتت,گذاشت,1 گذاشنتد,گذاشتند,3 گذاشنم,گذاشتم,1 گذست,گذشت,1 گذسته,گذشته,1 گذشش,گذشت,1 گذينش,گزينش,1 گذیند,گزینند,0 گذینند,گزینند,1 گرايس,گرايش,1 گرايسهاي,گرايشهاي,1 گرايي,گرمايي,1 گراید,کراید,1 گرد د,گردد,0 گرد يد,گرديد,0 گردادني,گرداني,1 گرددكه,گردد كه,2 گردراني,گرداني,1 گرديذه,گرديده,1 گرذديد,گرديد,1 گرذيده,گرديده,1 گرفتهو,گرفته و,2 گرفنه,گرفته,1 گرقت,گرفت,1 گرقته,گرفته,1 گرمايس,گرمايش,1 گرنا,گرما,1 گروه‌هي,گروهي,0 گريحتند,گريختند,1 گزار,گذار,1 گزارد,گذارد,1 گزارم,گذارم,1 گزاش,گزارش,1 گزفته,گرفته,1 گزمايشي,گرمايشي,1 گسترد‌تر,گسترده‌تر,1 گسترس,گسترش,1 گستش,گسترش,1 گسخته,گسیخته,1 گسنرش,گسترش,1 گسيحت,گسيخت,1 گسيحتگي,گسيختگي,1 گشترده,گسترده,1 گشتی,کشتی,1 گشور,کشور,1 گف,کف,1 گفترا,گفتار,3 گفته‌هي,گفته‌هاي,1 گفنتمان,گفتمان,1 گفنه,گفته,1 گلاس,کلاس,1 گلبرک,گلبرگ,1 گليك,کليك,1 گمر,کمر,1 گمك,کمك,1 گنئم,گندم,1 گنجايس,گنجايش,1 گندمكاري,گندم كاري,2 گنم,گندم,1 گنند,کنند,1 گهان,گناهان,0 گهوار,گهواره,1 گوته‌اي,گونه‌اي,1 گوتيا,گونيا,1 گودبرداري,گود برداري,2 گودنرين,گودترين,1 گورهی,گروهی,3 گورو,گروه,0 گوشیدن,کوشیدن,1 گوشیدند,کوشیدند,1 گونهاي,گونه اي,2 گونيلي,گونياي,1 گوهى,کوهى,1 گوچک,کوچک,1 گياهاتي,گياهاني,1 گيباه,گياه,1 گيح,گيج,1 گيرتد,گيرند,1 گيرندگانودند,گيرندگان بودند,0 گيزان,گريزان,1 گیترده‌تر,گسترده‌تر,1 گیریی,گیریم,1 گییرد,گیرد,1 یاداشت,یادداشت,1 یاز,باز,1 یازگشتي,بازگشتي,1 یاشد,باشد,1 یاكن,ساكن,1 یالا,بالا,1 یالايي,بالايي,1 یام,بام,1 یان,این,3 یبين,بين,1 یتوان,بتوان,1 یخصوص,بخصوص,1 یداد,داد,1 یدن,بدن,1 یر,بر,1 یراساس,براساس,1 یراي,براي,1 یرستوها,پرستوها,1 یروتمند,ثروتمند,1 یرگشتي,برگشتي,1 یسزايي,بسزايي,1 یطوح,سطوح,1 یلافاصله,بلافاصله,1 یلور,بلور,1 یمتانان,سیمبانان,0 یمزان,میزان,3 یه,به,1 یو,بو,1 یودن,بودن,1 یوده,بوده,1 یوستر,بوستر,1 یويژه,بويژه,1 یپدا,پیدا,3 ‌خاندند,‌خواندند,1 ‌هركس,‌هر كس,2 ‌هها,ها,1